سرزمینی که خیلی با حاله
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
نویسنده : writer

سرباز قبل از اینكه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت: "پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم كه می خواهم او را با خود به خانه بیاورم".

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: "ما با كمال میل مشتاقیم كه او را ببینیم".

پسر ادامه داد : "ولی موضوعی است كه باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یك دست و یك پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی كند".

پدرش گفت: "ما متاسفیم كه این مشكل برای دوست تو به وجود آمده است. ما كمك می كنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا كند".

پسر گفت: "نه؛ من می خواهم كه او در خانه ما زندگی كند". آنها در جواب گفتند: "نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش كنی".

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع كرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

چند روز بعد پلیس نیویورك به خانواده پسر اطلاع داد كه فرزندشان در سانحه سقوط از یك ساختمان بلند جان باخته و آنها مشكوك به خودكشی هستند.

پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورك پرواز كردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشكی قانونی مراجعه كردند.

با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حركت ایستاد.

پسر آنها یك دست و پا نداشت...

حتی زمانی كه تردید داریم قلب ما در یقین است !!
 


|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
نویسنده : writer



"چاندرا بهادر دانگی" پیرمرد 72 ساله نپالی با قد 56 سانتیمتر لقب کوچکترین مرد دنیا را از آن خود کرد.
























|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
موضوعات مرتبط: سرگرمی , ,
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
نویسنده : writer

* وقتی بیرون غذا نخوری، خونه از غذا خبری نیست

* وقتی بیرون غذا می خوری، خونه حتما جوجه کباب دارین

* وقتی دلت واسه یه کفش راحت تنگ میشه و می پوشی، به اون ور خیابون که می رسی سیل شروع میشه!

* وقتی یه جای جالب می خوای عکس بگیری صدتا رهگذر دقیقا از همون محل می خوان رد شن!

* اگه قراره پله برقی ای خاموش باشه؛ همیشه اونی خاموشه که بالا میره!

* وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدید دنبالش می گشتی!

* شب، خرد و خمیر میای خونه میفتی روی تختت، بعد کلی خودتو راضی می کنی بلند شی چراغو خاموش کنی. تا بلند میشی برق میره!

* وقتی می خواین با صفحه کلید فارسی تایپ کنین انگلیسیه و وقتی می خواین انگلیسی تایپ کنین فارسیه! تازه یه بارم میای زرنگی کنی درستش کنی میبینی درست بوده برعکسش کردی.

* حتی اگه 1000 تا قیچی تو خونه باشه قیچی همیشه گم میشه و هیچ وقت سر جاش نیست

* کامپیوتر رو خاموش می کنی... میری تو تختت، زیر پتوی گرم و نرم. بعد می بینی هنوز کامپیوتر خاموش نشده! با هزار زور بلند میشی مانیتورو روشن کنی ببینی چرا خاموش نشده، درست همون موقع خاموش میشه.

* یه مریضی میگیری که از هر یک میلیون نفر یه نفر اونو میگیره! اما تو قرعه کشی بانک بین دو نفر هم که باشه تو برنده نمیشی!

* هروقت نوبت توئه چای بریزی همه لیوانا کثیفن. کثیفیشم طوری نیست که راحت شسته بشه. توش یا شیرموز خوردن یا آبمیوه...

* شانس خراب شدن زیپ لباس با میزان عجله و اهمیت جایی که می خوای بری نسبت مستقیم داره

* جای پارک همیشه اون ور خیابونه! وقتی هم دور می زنی بری پارک کنی، همون موقع پر می شه!

* توی شلوغی مهمونی ها یا سر کلاس که غوغا برپاست، تا میای به بغل دستی یه حرف خصوصی بزنی یه دفه سکوتی برپا میشه که وسط حرفت کم میاری و ضایع میشی!

* وقتی که خوشحالیم بالاخره یه چیزی یا یه کسی پیدا میشه که سریع گند بزنه به خوشحالی مون...!

* وقتی تو اتوبان بین دوتا خروجی شک داری و یکی اش رو رد می کنین دقیقا همومی بوده که باید می رفتین توش!

* همیشه وقتی می خوای مسواک بزنی می بینی چقدر دندونات سفیدن ولی وقتی تو یه عکس می خندی بقایای تمام غذاهای یه ماه گذشته ظاهر می شن!!! (مخصوصا قرمه سبزی)

* تو یه تست اگه بین دو گزینه شک داشته باشی و یکی از اون 2 گزینه صحیح باشه، تو حتما گزینه غلط رو انتخاب می کنی.

 


|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390
نویسنده : writer

عروسی رفتن دخترها

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره...

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد... حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه... اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه... حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه...

یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره...! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش

خوب، روز موعد فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم... بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون... (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره... که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)

بعد از ناهار...!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر...

توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!

ساعت 3 می رسه خونه...

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه... یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!

عروسی رفتن پسرها


اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم...!

بعد از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش...! می پره تو حموم...

توی حموم از هولش، صورتشم می بره...! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون...

ساعت 6:30 بعد از ظهره... هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت...!

تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره...!

خلاصه... بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه

 


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : جمعه 5 اسفند 1390
نویسنده : writer


در ميان فوتباليست​هاي مطرح فوتبال ايران کريم باقري از هر نظر استثناء است. بر خلاف خيلي از آنها که بيشتر پولشان را براي خريد آخرين مدل ماشين​ها خرج مي​کنند آقا کريم به قول خودش هميشه با احتياط و البته با هدف ماشين خريده و سوار شده است. به همين خاطر برعکس بيشتر بازيکن​ها او در اين تجارت ضرر نداده. با اسطوره فوتبال درباره ذوق و شوق ماشين​سواري و تجربه​هاي متفاوت در کشورهاي مختلف به گفت​وگو نشستيم در حالي​که آقا کريم به خاطر اين مصاحبه متفاوت چند باري شوخي هم​بازي​هايش را به جان خريد. اگر مي خواهيد در دنياي مجازي کنار دست کريم باقري در اتومبيل لوکس و راحتش بنشينيد اين گفتوگو را از دست ندهيد.




 
 آقاي باقري اين روزها بين بازيکنان فوتبال خريد ماشينهاي گرانقيمت و باکيفيت رايج است و از اين نظر فوتباليست​هاي ما خيلي شبيه بازيکنان اروپايي شدهاند اما در مورد شما هميشه جور ديگري نظر داده​اند. شما از همان روزهاي اولي که وارد دنياي حرفه​اي فوتبال شديد بيشتر از آنکه دنبال خريد ماشين​هاي جديد يا تند تند عوض کردن آن باشيد به فکر سرمايه​گذاري بوده​ايد.

 الان که شرايط زندگي خيلي عوض شده و با بيست سال پيش قابل مقايسه نيست. سال 72 که من از تبريز آمدم تهران تازه يکي دو سال بود که پول آمده بود در فوتبال ايران و يکي دو تا باشگاه مثل کشاورز يا بانک تجارت هم بيشتر نبودند که وضعشان خوب بود.


 
من هم از همان اول که آمدم قراداد بستم با کشاورز، اول به نيازهاي ضروريتر زندگيام فکر مي​کردم. البته ان موقع مثل حالا اينقدر هم تنوع ماشين نبود اما در کل اولويت​هاي ديگري بود که من دنبال رفع آن مشکلات بودم که بتوانم آنها را تامين کنم. خيلي تو خط ماشين خوب داشتن يا لباس خريدن نبودم.

آن موقع اصلا خيلي هم بازيکنان دنبال ماشين عوض کردن يا تنوع لباس نبودند. اما الان زمانه خيلي عوض شده و ديگر به خيلي از آدم​ها نمي​شود گفت اين ماشين را نخر. الان خدا را شکر پول بيشتر شده، البته شايد در هر باشگاهي پنج شش بازيکن بيشتر نباشند که توانايي خريد ماشين​هاي جديد و آنچناني باشند اما در کل خيلي ها هستند که دوست دارند مثلا لباس مارکدار بپوشند يا گوشي جديد بخرند و ماشين خوب سوار شوند. اين البته همه جاي دنيا هست. خيلي​ها هستند که تنوع را دوست دارند و مي خواهند بهروز باشند. من هم البته وقتي نيازهاي ديگرم برطرف شد خب دوست داشتم ماشين خوب سوار شوم که البته در چند سال اخير اين اتفاق افتاده. قبلا براي من خيلي اهميت نداشت که مثلا مارک ماشين من بايد چي باشد يا لباسم چه جور باشد. قبلا ماشين​هاي متوسط سوار ميشدم و برايم مهم نبود اما دو سه سالي است که ماشين​هاي خوب هم سوار ميشوم.


 
 يک زماني مي​گفتند شما پول​هايي که در باشگاه بيله​فلد در بوندسليگا مي​گرفتيد به جاي اينکه باآن ماشين گرانقيمت بخريد مي​فرستاديد ايران و با آن کاميون مي​خريديد. اصلا چنين ماجرايي صحت داشت؟

 نه بابا، من قبلا هم اين موضوع را شنيده بودم اما نمي​دانم کي اين شايعه را براي من درست کرده بود. يک بار از من پرسيدند که چه ماشين​هايي دوست داري و من هم گفتم که ماشين بزرگ و سنگين را خيلي دوست دارم چون پدرم به خاطر شغلش ماشين​هاي بزرگ سوار مي​شد و من هم علاقه​ام از کودکي به اين ماشين​ها علاقه داشتم. اما بعضي​ها از کاه، کوه ساختند و اين شايعه را درست کردند وگرنه هر کسي را بهر کاري ساخته اند و من اصلا تو خط اين جور چيزها نيستم.

 شايد منظورشان اين بوده که شما در اين کار سرمايه​گذاري کرده​ايد نه اينکه خودتان پشت اين ماشين​ها مي​نشينيد...

 نه، حتي براي سرمايه​گذاري هم نبوده. من زماني که آلمان يا کشورهاي ديگر هم بودم سعي کردم کاري کنم که به نفعم باشد و شکر خدا ريختوپاش هم نکردم.

 آقا کريم شما در کشورهاي مختلف مثل آلمان، انگليس و قطر بوده​ايد. در فوتبال اين کشورها گاهي کمپاني​ها اسپانسر مي​شوند و به بازيکنان ماشين مي​دهند. پيش آمده که ماشين خاصي در اين کشورها داشته باشيد؟

 من در آلمان در باشگاه بيله​فلد بودم که از نظر مالي سطح بالا نبود. مثلا بايرن مونيخ اين​جوري بود و بعضي از کمپانيها به بازيکنان اين تيم ماشين مي​دادند اما در آرمينيا بيله​فلد اينجوري نبود. بنابراين خودمان مي​بايست ماشين تهيه مي​کرديم. من هم يک ماشين متوسط خريدم که کارم راه بيفتد...


 
 يادتان هست چه ماشيني داشتيد؟

 بله يک فورد بود.

 چه مدلي؟
 

 نه والله، يادم نمي​آيد. فورد تخم​مرغي شکل مدل 1997 بود.

 در ايران چه ماشيني براي اولين بار سوار شديد؟

 يادم هست اولين بار از طرف تيم ملي يک پيکان به ما دادند، بعد هم پرايد خريدم و پژو 206 و زانتيا و هيونداي سوناتا. همين طور آمديم يواش يواش جلو تا امروز. به خاطر همين من به بازيکنان جوان توصيه مي​کنم که به کساني مثل من نگاه نکنند. الان متاسفانه بعضي از بازيکنان تا پول دستشان مي رسد مي​روند ماشين مي​خرند آنهم ماشينهاي گرانقيمت. مثلا 100 ميليون پول قراردادشان را کلا براي خريدن يک ماشين مي​دهند در حالي که اگر به زندگي آدم​هاي موفق يا بازيکنان موفق نگاه کنيد مي​بينيد که پله پله رشد کرده​اند. يک دفعه که نيامدند سرمايه​شان را خرج کنند.


 
 شما در انگليس هم رانندگي کرده​ايد؟

 بله.

 همه چيز رانندگي آنها برعکس است. زود عادت کرديد به مدل رانندگي آنها؟

بله، اتفاقا اولين روزي که رانندگي کردم موقع پارک کردن آينه ماشينم شکست. بعدا اما عادت کردم همان يک مورد فقط پيش آمد.

 در انگليس ماشين شما چي بود؟

 بي ام و 530.

 هيچوقت سراغ ماشين​هاي اجاره​اي نرفتيد؟

 نه، اصلا.


 
 با آن همه تنوع ماشين در اروپا، جالب است که وسوسه نشديد.

 خب به خاطر اين بود که من براي درآمدم برنامه​ريزي کرده بودم. در اروپا تنوع ماشين​ها زياد است و هر روز يک چيز جديد مي​بينيد. اما همانطور که گفتم من برنامه ديگري داشتم و ماشين متناسب خريدم. اگر شما صد تومان درآمد داشته باشي و 101 تومان خرج کني ضرر است!

 در قطر يا امارات فکر کنم به بازيکنان ماشين مي​دهند درست است؟

 در قطر که بوديم از طرف باشگاه به ما يک تويوتا دادند در امارات هم همينطور. روي همين حساب ما هم ماشين باشگاه را سوار مي​شديم.

 آقاي باقري به رانندگي چطور نگاه مي​کنيد. دست داريد فقط از يک جا به جاي ديگر برويد و ماشين براي شما هر چه باشد فرقي نمي​کند يا اينکه دنبال سواري با ماشين خوب هم هستيد؟

 طبيعتا رانندگي با ماشين خوب با متوسط فرق دارد. اين تفاوت را هر کسي متوجه مي​شود. سواري با ماشين خوب لذت خودش را دارد. اما با اين ترافيک سنگين و خيابان​هاي شلوغ من يکي که زياد از ماشين استفاده نميکنم. بعضي موقع با ماشين مي روم تمرين.

 تا حالا دنبال مهارت​هاي ويژه يا رانندگي بهتر نرفتيد؟

 مثلا چه​جوري؟

 مثلا اگر يک روزي سرتان در فوتبال خلوتتر شد برويد رانندگي حرفه​اي تري را ياد بگيريد و خودتان را در پيست يا مسابقه محکي بزنيد و از اين جور ماجراها...

 نه، به اين چيزها فکر نکردم. در ايران هم البته بالاتر از 120 کيلو متر بر ساعت نمي​شود رفت. جاده​ها هم مناسب نيست.


 
 اهل سرعت رفتن نيستيد؟

 اينجا نه اما در آلمان سرعت بالا را تجربه کردم. آنجا اتوبان​هايي هست که سرعت آزاد است، هرچه قدر بخواهيد.

 مثلا چقدر سرعت رفتيد؟

 180 تا، 200 تا رفتم. توي آن اتوبان مي​شود چنين سرعتي رفت. ماشين خوب و اتوبان خوب باشد سرعت رفتن لذت خاص خودش را دارد. در ايران نمي​شود.

 يعني ريسک نکرديد؟

 نه، اصلا.

 آقا کريم فکر مي​کنم شما شناخت نسبي از ماشين ها داريد. بعد از اين سال​ها بيشتر به اتومبيل​هاي کدام کشور علاقه داريد؟

 بله، من بيشتر ماشين​هاي ژاپني و آلماني را بيشتر دوست دارم. مثلا تويوتا لندکرويزر و بي ام و که هر دو را دارم. اين دو تا ماشين براي من استفاده بيشتري داشته.

  ماشيني هست که دوست داشته باشيد سوار شويد اما تا حالا نشده؟

 نه زياد به اين چيزها فکر نمي​کنم. چيزي سوار ميشوم که بتوانم داشته باشم. امکانش بايد باشد. در همين شرايط هم از بي امو و لندکرويزر راضي هستم.


 
 جالب است که کارکرد اين دو تا ماشين با هم فرق مي​کند.

 بله مثلا لندکرويزر موقع مسافرت خودش را نشان مي دهد. به خصوص اگر شمال برويد و زمستان باشد. ماشين بايد کاربردي باشد و کيفيت داشته باشد. بعضي​ها ماشيني را انتخاب مي​کنند که مثلا تک باشد يا قيافه خاصي داشته باشد. چشم و همچشمي در ايران زياد است.

 پيش نيامد در امارات يا قطر سوار ماشينهاي اسپرت مثل فراري يا لامبورگيني سوار شويد؟

 نه، البته اين را هم بگويم که ماشين​هايي مثل فراري را بايد با ماشين​هاي لوکس بنز يا بي امو مقايسه کنيد. آنها خشکتر هستند در حاليکه لوکس​ها نرم​ترند.

 من فکر مي​کردم شما الان کاديلاک سوار مي​شويد. مال خودتان است؟

 نه، مال دوستم است. چون ماشين من کارواش بود با آن کاديلاک رفتم سر تمرين...

 تجربه تازه​اي بود؟

بله، خب کاديلاک هم ماشين بدي نيست.

 يک بار هم با پورشه علي دايي سر تمرين رفته بوديد...

 اتفاقا خودم پورشه پانامرا داشتم اما فروختمش. خيلي ازش خوشم نيامد. چون من ماشين لوکس مثل بي امو سري هفت را بيشتر دوست دارم. اگر هر دو تا ماشين را سوار شويد تفاوت را احساس مي کنيد.

 چه فرقي دارد؟

من ماشين نرم را بيشتر دوست دارم. پورشه يک مقدار خشک بود. البته خيلي ماشين خوبي است.

 در رانندگي چطوري هستيد؟ اهل عجله هستيد يا حوصله؟

 کلا خيلي اهل تند رفتن نيستم. پيش آمده که گاهي دير شده و باعجله رفتم اما کلا زودتر حرکت مي​کنم که با آرامش رانندگي کنم.

 از وسايل حمل​ونقل عمومي هم استفاده کرده​ايد؟

 بله، خيلي پيش آمده. هم مترو سوار شدم و هم اتوبوس. مثلا يک بار پسرم را مي بردم دکتر و مي خواستم خيابان ولي عصر را به سمت پايين برويم. به همين خاطر سوار اتوبوس شدم.

 واکنش مردم عجيب بود؟

 بله، مثلا يک بار که سوار مترو شده بودم مردم خيلي نگاه مي کردند. من هم گفتم چرا نگاه مي​کنيد اگر مشکلي هست پياده شوم که بعد مردم خنديدند و ديگر نگاه نکردند و چيزي نگفتند.

 تا حالا پيش آمده مسابقات اتومبيلراني را از نزديک ببينيد؟

 نه، پيش نيامده. آن موقعي که من قطر بودم هنوز ميزبان فرمول يک نشده بودند اما از طريق تلويزيون گاهي فرمول يک را ديدم. مخصوصا وقتي که شوماخر در اوج بود گاهي مسابقاتش را دنبال مي کردم.

 هيچ وقت با قهرمانان اين رشته روبرو نشديد؟

نه، البته يکي از راننده​هاي عرب را که قهرمان شده بود را مي شناسم.

 منظورتان احتمالا ناصر العطيه است؟

 بله، همان راننده قطري است.

 راستي از فني ماشين سر در ميآوريد؟

 نه آنچنان، اصلا پيش نيامده که بخواهم به ماشين دست بزنم.

 تا حالا در خيابان نمانديد؟

نه، ماشين​هاي جديد کمتر خراب مي شوند. براي من هم مسئله اي به وجود نيامده...

 آن موقع که پيکان داشتيد چطور؟

 آن موقع من هنوز گواهي نامه نگرفته بودم.

 راستي کي گواهينامه گرفتيد؟

 سال 76 يا 77 بود.

 خارج از ايران هم گواهينامه گرفتيد؟

بله، من گواهينامه امارات را دارم. در آلمان هم از گواهينامه بينالمللي استفاده مي کردم. البته تا امتحان کتبي اش پيش رفتم اما ديگر فرصت نشد که ادامه بدهم. گواهي نامه گرفتن در آلمان خيلي سخت است.

مثلا بايد يک روز فقط کمکهاي اوليه را يتاد بگيريد که اگر احيانا تصادف شد با مصدوم چه کار کنيد. کلا آلماني ها خيلي به قانون احترام مي گذارند.


|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : پنج شنبه 4 اسفند 1390
نویسنده : writer


این تصاویر رویایی به شما آرامش می دهد
 

















































|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
موضوعات مرتبط: عکس های جالب , ,
تاریخ : چهار شنبه 3 اسفند 1390
نویسنده : writer

کیک هایی با طرح جالب و عجیب!






















































|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
موضوعات مرتبط: عکس های جالب , ,
تاریخ : چهار شنبه 3 اسفند 1390
نویسنده : writer

به ویژه در ساختمان های بلند، وقتی ساختمان بر روی یک محل نه چندان محکم بنا شود این اتفاق خواهد افتاد. ساختمان شروع به کج شدن می کند و هر سال زاویه آن بیشتر و بیشتر می شود و هرچند ممکن است قرن ها زمان ببرد اما در نهایت در صورتی که تلاشی جدی برای ثبات آن انجام نشود فرو خواهد ریخت. اینها مسائلی هستند که در مورد این 11 برج اتفاق افتاده است.

 
 
1) دو برج بولونیا ، ایتالیا
این دو برج در بین سالهای 1109 و 1119 ساخته شده اند. برج بلندتر Asinelli و برج کوتاه Garisenda نامیده می شود. Asinelli در حدود 319 فوت ارتفاع دارد. این دو برج برخورد رعد و برق، آتش سوزی، حملات و بمباران های جنگ جهانی دوم را تجربه کرده اند. Garisenda که چندین بار در کتاب کمدی الهی دانته به آن اشاره شده است از قرن 14 به دلیل نرم شدن زمین شروع به کج شدن کرده است.
 
 
 
 
2) بیگ بن ، انگلستان
برج ساعت پارلمان بریتانیا (که معمولا به عنوان بیگ بن شناخته می شوند)، با توجه به اسنادی که به تازگی منتشر شده است، 0.26 درجه کج شده است. سطح شیب از سال 2003 به 0.9 میلیمتر در سال افزایش یافته و به نظر می رسد که تحولات زیرزمینی از جمله ساخت پارکینگ و گسترش مترو باعث این مشکل شده است.
 
 
 
 
3) برج کلیسای Suurhusen ، آلمان
برج این کلیسا کجترین برج در جهان است. زاویه برج پیزا معروف 1.22 درجه است اما زاویه این برج که در قرون وسطی در شمال غربی آلمان ساخته شده است در حال حاضر 5.193 درجه است. این کلیسا بر روی یک پایه ساخته شده از درخت بلوط بر روی یک منطقه باتلاقی بنا شد و زمانی که زمین خشک شد چوب ها دچار پوسیدگی می گردند و این باعث ایجاد شیب می شود.
 
 

4) برج کلیسای Frankenhausen ، آلمان
این برج بر روی یک زمین ناپایدار ساخته شده است که حداقل از سال 1640 شروع به کج شدن کرده است. در سال های اخیر زاویه این برج به 4.8 درجه رسیده است. تلاش برای ایجاد ثبات در آن با شکست روبرو شده است و به نظر می رسد که برج این کلیسا به زودی سقوط خواهد کرد.
 
  
 
5) برج پیزا ، ایتالیا
این برج بر روی خاک رس نرم ساخته شده و کج شدن آن فقط چند سال پس از ساخت آن شروع شد. پس از اتمام در سال 1350 ، با گذشت زمان زاویه این برج 16000 تنی مخاطره آمیز شد. در سال 1990 برای جلوگیری از فروپاشی آن حدود 2 میلیون پوند سرب در زیر یکی از اضلاع آن وارد کردند.
 
 
 
6) برج Nevyansk ، روسیه
این برج به دستور پتر کبیر در نیمه اول قرن 18 توسط Akinfiy Demidov معروف ساخته شده است. ارتفاع برج 57.5 متر از سطح زمین است. با توجه به اندازه گیری های اخیر، انحراف آن از قسمت بالای برج 2.20 متر است. تاریخ دقیق ساخت آن مشخص نیست اما با توجه به منابع تاریخی بین سالهای 1721 و 1745 ساخته شده است.
 
 
7) برج Burano ، ایتالیا
قدمت این برج به قرن 15 بر میگردد و به دلیل نشست اتفاق افتاده در زمین مقداری کج شده است. مردم محلی به آن برج مست می گویند.
 
 
 
8) برج Torun ، لهستان
یکی از جذابترین و معروفترین برج ها در لهستان که به عنوان بخشی از دیوار شهر در قرن 14، البته با عنوان یک برج راست ساخته شد. اما پس از خم شدن آن که احتمالا ناشی از ناپایداری زمین بوده است به یکی از جاذبه های توریستی تبدیل شد. انحراف آن در حال حاضر 146 سانتی متر است.
 
 
 
9) Oude Kerk ، هلند
این کلیسای قدیمی که در سال 1246 ساخته شده قدیمی ترین ساختمان در دلفت است و برج در بین سالهای 1325 و 1350 به آن اضافه شده است. مردم محلی همواره ترس فرو ریختن این برج را داشته اند.
 
 
 
 
 
10) برج Bedum ، هلند
زاویه این برج هم بیشتر از برج پیزا است. برج پیزا با ارتفاع 55.86 متر حدود 4 متر متمایل شده اما این برج 35.7 متری 2.16 متر انحراف دارد. پس اگر هر دو برج ارتفاع یکسانی داشتند شیب Bedum بیش از پیزا خواهد بود.
 
 
 
11) دروازه اروپا ، برج دروازه پایتخت و استادیوم المپیک
آسمان خراش 520 فوتی دروازه آسمان ابوظبی، دارای 18 درجه شیب باور نکردنی است. این برج با عنوان متمایل ترین ساختمان ساخته شده توسط انسان در کتاب رکودهای جهانی گینس در سال 2010 نامگذاری شد. هسته آن برای اولین بار در جهان به صورت از پیش خمیده طراحی شده که شامل مقدار زیادی بتن تقویت شده با فولاد و همچنین 490 شمع 100 فوتی است. برج های مونترال رسما بلندترین برج جهان با ارتفاعی حدود 575.8 فوت است. برج های دوقلو دروازه اروپا نیز دارای شیب 15 درجه هستند.
 

|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390
نویسنده : writer


 

مقایسه دختر و پسر در طرز استفاده از عابر بانک

پسرها:


1- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.

2- کارت رو داخل دستگاه میذارن.

3- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

4- پول و کارت رو میگیرن و میرن.


دخترها:

1- با ماشین میرن دم بانک.

2- به خودشون عطر میزنن.

3- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.

4- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.

5- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.

6- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.

7- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.

8- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.

9- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.

10- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.

11- کارت رو وارد دستگاه میکنن.

12- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.

13- کد رمز رو وارد میکنن.

14- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.

15- کنسل میکنن.


16- دوباره کد رمز رو میزنن.

17- کنسل میکنن.

18- مبلغ درخواستی رو میزنن.

19- دستگاه ارور (خطا) میده.

20- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.

21- دستگاه ارور (خطا) میده.

22- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.

23- پول رو میگیرن.

24- برمیگردن به ماشین.

25- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.

26- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.

27- استارت میزنن.

28- پنجاه متر میرن جلو.

29- ماشین رو نگه میدارن.

30- دوباره برمیگردن جلوی بانک.

31- از ماشین پیاده میشن.

32- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)

33- سوار ماشین میشن.

34- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.

35- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.

36- میندازن توی خیابون اشتباه.

37- برمیگردن.

38- میندازن توی خیابون درست.

39- پنج کیلومتر میرن جلو.

40- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا اینقدر یواش میره)


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390
نویسنده : writer

توجه: به دلیل پیچیدگی و مشکل بودن موضوعات، برای هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمی شود

کلاس 1

چگونه جایخی را پر می کنند؟

برگزاری به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید.

کلاس 2

آیا دستمال توالت خود به خود عوض می شود؟

برگزاری به صورت میزگرد و بحث آزاد

کلاس 3

مسوولیت پذیری در قبال بردن یا نبردن کیسه زباله؟

برگزاری به صورت کار عملی و گروهی

کلاس 4

تفاوت های بنیادی بین سبد لباس های کثیف و کف زمین

برگزاری به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلی

کلاس 5

آیا ظرف های غذا می توانند خودشان پرواز کنند و در سینک آشپزخانه فرود آیند؟

برگزاری به صورت نمایش ویدیویی

کلاس 6

گم کردن ریموت کنترل و از دست دادن هویت

برگزاری به صورت کارگاه آموزشی همراه با گروه های پشتیبان

کلاس 7

یادگیری چگونگی پیداکردن چیزها... ابتدا نگاه کردن به سر جایش و بعد زیر و روکردن خانه

برگزاری به صورت بحث آزاد

کلاس 8

حفظ سلامتی... گل آوردن برای همسر سلامتی شما را به خطر نمی اندازد

برگزاری به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتی زمان: سه شنبه، یک شنبه، سه شنبه و پنج شنبه از ساعت 19 تا 21

کلاس 9

مرد واقعی هنگامی که راه را گم کرد از یک نفر سوال می کند

برگزاری به صورت میزگرد و بحث آزاد

کلاس 10

آیا از لحاظ ژنتیکی غیرممکن است که به هنگام پارک کردن ماشین توسط همسرتان ساکت بنشینید؟

برگزاری به صورت شبیه سازی کامپیوتری

کلاس 11

تفاوت های بنیادی بین مادر و همسر

برگزاری به صورت آنلاین و نقش بازی کردن

کلاس 12

حفظ آرامش به هنگام خرید کردن همسر

برگزاری به صورت تمرینات مدیتیشن و روش های تنفسی

کلاس 13

مبارزه با فراموشی... به یادآوردن روز تولد، سالگردها و سایر تاریخ های مهم

برگزاری به صورت جلسات شوک درمانی

کلاس 14

اجاق گاز چیست و چگونه استفاده می شود؟

برگزاری به صورت نمایش زنده


|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
موضوعات مرتبط: سرگرمی , ,
آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)