سیر تحول تیپ جوانان ایرانی در 100 سال!
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer



 


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer

شهروند نوجوان: گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند!

شهروند دهه 70 (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن ...» را گوش می دهد!

شهروند دهه 70 (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه 60 (مذکر):
در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا ... در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه 60 (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر ... در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه 50 (مذکر):
یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه 50 (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی:
سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!

شهروند روشنفکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!

شهروند روشنفکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»

شهروندن فرهیخته: در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی درمی آورد و با خط نستعلیق روی در دستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کِش مکش
لطفا سیفون بالای سرت را بکش

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (P=F/A) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (A) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!

شهروند کامپیوتردان!:
برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟!

شهروند اختلاسی: به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.

پوتین: به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود.کماندوها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش اومی گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»

دولت: به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و ... شکایت کند!

شهروند نگران: با 125 تماس می گیرد.

شهروند خیلی نگران: با 115 تماس می گیرد!

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!

شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و خارج می شود!

 


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer

وسایل بازی ‌شهربازی‌ها‌ معمولا‌ وسایل دست ‌دومی ‌هستند که از خارج کشور وارد می‌شوند و روزهای آخر عمرشان را در ایران به جان ‌ستانی از هموطنان مشغول هستند.

فصل تابستان، فصلی است که خانواده‌ها بیشترین وقت را برای در‌کنار هم بودن و تفریح‌کردن دارند. هرچقدر زمان می‌گذرد تفریحات خانواده‌ها هم به‌روز تر می‌شود.

 اگر‌ زمانی دورتر خانواده‌ها در‌حیاط خانه جمع می‌شدند و با خوردن تنقلات و هندوانه خنک شب‌های تابستانشان را سپری‌می‌کردند اما حالا همه بیرون از خانه‌ها به دنبال تفریحات به‌روز‌تر و سرگرم کننده ترند.

 این روزها اما خبرهای خوبی از گوشه و کنار کشور درباره تفریح خانواده‌ها شنیده نمی‌شود. از حادثه تلخ خاله شادونه در خرمدره گرفته تا شهربازی اردبیل که به راحتی دو نفر به‌ دلیل سهل‌انگاری جان‌شان را از ‌دست‌ دادند و شادی خانواده‌هایشان به ‌عزا‌ تبدیل ‌شد و 12 نفر دیگر هم زخمی ‌شدند.

 این اولین بار نیست که اماکن تفریحی تبدیل به‌اماکن عزا می‌شود. در سال‌های اخیر از این حوادث ناگوار به‌کرات برای مردم رخ داده‌است و وسایل شهربازی ناگهان به هیولاهای ترسناکی تبدیل شده و جان بسیاری را گرفته‌اند اما گویی این جان‌ها ناقابل است چرا که این حوادث ناگوار باز هم طبق یک سناریوي تکراری اتفاق افتاده است. مهم‌ترین عامل بروز این اتفاق‌ها کهنه بودن وسایل بازی شهربازی‌هاست.


تفريح مرگبار در‌شهربازي اردبيل

این روزها شهربازی‌های شهرهای مختلف ایران به‌خصوص شهرهای توریستی بیشتر از آنکه پذیرای مردم خود این شهرها باشند، پذیرای مردمی ‌است که از شهرهای دیگر برای گردش و تفریح به این شهرها سفر کرده‌اند.

 خانواده‌ها معمولا بعد از گردش در این شهرها و دیدار از جاذبه‌های تاریخی و استفاده از جاذبه‌های‌تفریحی آخر شب سری هم به شهربازی‌ها می‌زنند تا یک تفریح هیجان‌انگیز را در این شب‌های تابستانی‌تجربه کنند اما امان از کمبود امکانات و تفریحاتی که از بی‌تدبیری‌ها بلای‌جان خانواده‌ها می‌شود. ششم مرداد ماه، شب تلخی برای خانواده‌هایی بود که برای تفریح به شهربازی شورابیل اردبیل رفته بودند.


شكسته‌ شدن يك دستگاه رنجر در مجتمع تفريحي «شورابيل» اردبيل سبب مرگ يك نفر و جراحت سه نفر ديگر شد. پارسي، كارشناس مسئول اورژانس اردبيل در این باره گفته است: «وقوع اين حادثه در ساعت 23:04 چهارشنبه شب به سامانه 115 اردبيل اطلاع داده شد كه در پي آن چهار دستگاه آمبولانس به محل حادثه واقع در مجتمع تفريحي شورابيل اردبيل اعزام شدند.»

پس از حضور تكنيسين‌هاي اورژانس در محل، آنان با يك دستگاه رنجر شكسته رو‌به‌رو شدند كه داخل آن سه نفر‌گرفتار بودند. پارسي با بيان اينكه يكي از سرنشينان دستگاه رنجر در دم جان سپرده بود، گفت: سه مصدوم ديگر هم توسط آتش‌نشانان از داخل دستگاه خارج و به عوامل اورژانس تحويل داده شدند كه دو نفر از آنها به شكل سرپايي‌درمان و يك تن ديگر نيز كه احتمال تروماي چشم و شكستگي پا در او وجود داشت، به بيمارستان منتقل شد.

كارشناس مسئول اورژانس اردبيل مشخصات فرد فوت شده را مردي حدودا 22 ساله اعلام كرد و گفت: سه مصدوم ديگر هم مرد با ميانگين سني 20 تا 23 سال بودند.


شهربازی‌ هایی که پلمب شدند


به‌گزارش قانون اگرچه بر‌اساس مصوبه شورای عالی استاندارد و به ‌منظور تأمین ایمنی و سلامتی مصرف‌ کنندگان، اجرای استانداردهای ملی شماره 6436 و 6437 که ویژگی‌های تجهیزات شهربازی را تعیین کرده در کشور اجباری‌شده اما‌گویی‌مسئولان‌شهربازی‌برای این مصوبه چندان ارزشی قائل نیستند.

 فارغ از این استانداردها‌، شهربازی‌های سطح‌کشور دارای نواقص زیادی هستند. شهربازی‌ها باید دارای استاندارد‌های محیطی، مکانیکی و الکتریکی باشند و از نظر ایمنی نیز در مباحث آتش‌سوزی و سایر حوادث، دارای کمک‌های اولیه و تجهیزات پیشگیرانه باشند اما بسیاری از شهربازی‌های کشور فاقد برخی یا بسیاری از این امکانات هستند.

شاید به‌همین دلیل‌است ‌که در‌چند ماه گذشته ده‌ها شهربازی در‌سطح کشور به‌دلیل غیراستاندارد بودن پلمب شده‌اند. طی ماه‌های گذشته شهربازی‌های زیادی در اصفهان پلمب شده است. مدتی قبل مدیر کل سابق استاندارد و تحقیقات صنعتی استان اصفهان اعلام کرده بود که شهربازی‌های استان اصفهان غیراستاندارد بوده و مستحق ذوب شدن در کوره‌های ذوب‌آهن هستند.


به گفته کارشناسان در چند سال گذشته واردات وسایل بازی دست‌چندم خارجی و غیراستاندارد به معضلی تبدیل شده که در شهربازی‌ها تفریح و شادی مردم را به عزا تبدیل می‌کند. واقعا چه کسی این وسایل را و با چه مجوزی وارد کشور می‌کند و چرا کسی جلوی ورود این وسایل را نمی‌گیرد؟

برخی از شهربازی‌هایی که پلمب شده‌اند، بعد از گذشت چند سال هنوز گواهینامه مجوز استاندارد فعالیت را ارائه نکرده بودند. برخی شهربازی‌ها نیز هشدارهای اداره استاندارد برای رفع نقص دستگاه‌های غیراستاندارد را اجرا نکرده و پلمب شده‌اند. اینها نشان می‌دهد که شهربازی‌های ایران چقدر خطرناک هستند و شهر بازی نیستند، بلکه شهر‌مرگ هستند.

سایه سنگین مرگ بر شهربازی‌ ها!

سقوط دو نفر از چرخ و فلک پارک ارم در سال ۸۳، جان باختن شش دانش‌آموز دختر در حادثه پارک شهربازی در سال ۸۵، سقوط صندلی پرنده یکی از شهر‌بازی‌های اطراف تهران در سیزدهم فروردین ۸۷، مجروح شدن ۲۵ نفر در حادثه شهربازی شاهین‌شهر در فروردین سال ۸۹ و ده‌ها خبر مشابه که همه از یادمان رفته است تا اینکه رسیده‌ایم به چهارشنبه هفته گذشته و حادثه اردبیل که شکسته‌شدن یک دستگاه رنجر در مجتمع تفریحی شورابیل این شهر سبب مرگ یک‌نفر و مجروح شدن سه نفر از شهروندان اردبیلی شد.

ماجرا وقتی غم‌انگیز می‌شود که از سال ۸۱ تدوین استانداردهای ملی تجهیزات زمین بازی و تجهیزات شهربازی در دستور کار سازمان استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران قرار گرفته است و بعد از گذشت ۱۰ سال هنوز همه چیز در همان نقطه اول قرار دارد. دبیر استانداردهای تجهیزات زمین بازی و شهربازی‌های موسسه استاندارد، حدود چهار سال پیش نتیجه بازرسی و سرکشی به شهربازی‌های سراسر کشور را اعلام کرده بود.

 این موضوع که حدود ٩٠ درصد تجهیزات و وسایل بازی شهربازی‌ها غیراستاندارد است نه‌تنها چندان تاثیری بر روند اجرای دستورالعمل استاندارد‌سازی این وسایل نداشت، بلکه از سوی این مقام مسئول رسما اعلام شد به‌ دلیل همکاری نکردن سازمان پارک‌ها هیچ‌یک از این وسایل و تجهیزات، استانداردسازی نشده است و هنوز هم جان کودکان به‌ دلیل اجرا نشدن طرح استانداردسازی این وسایل در معرض خطر قرار دارد.

 این در حالی است که وسایل بازی پارک‌ها و زمین‌های بازی از سال ٨۵ مشمول استاندارد اجباری شده بود. ظاهرا هشدارها چندان جدی گرفته نمی‌شود، حوادث هم عمر کوتاهی دارد و فقط در حافظه کوتاه‌مدت‌مان می‌ماند، براین اساس فقط یک راه باقی می‌ماند؛ تدوین استانداردهای ملی تجهیزات زمین بازی و شهربازی را جدی نگیریم و شهربازی نرویم.


مقصر‌کیست؟


این پرسش که در چند سال گذشته چه کسی مسئول رقص مرگ در شهربازی‌های غیراستاندارد و تعطیل نشده است، ذهن را آزار می‌دهد. به‌راستی چه کسی پاسخگوی خانواده‌هاست؟ شهرداری‌ها متولی اصلی برای دریافت مجوز استاندارد هستند و در‌صورت بروز حادثه در این مکان‌ها، پیمانکار و بهره‌بردار باید مسئولیت حقوقی آن را بر‌عهده بگیرد.

برای آغاز به‌کار و بهره‌برداری از شهربازی‌ها باید پیمانکار بهره‌بردار که از طرف شهرداری مجوز این کار را دارد، به شرکت‌هایی‌که دارای‌مجوز استاندارد‌هستند، مراجعه‌کرده و گواهینامه استاندارد را تهیه و به مؤسسه استاندارد وصول کنند.

مؤسسه استاندارد هم موظف به نظارت در‌نصب تجهیزات و بازرسی شهربازی‌هاست و در‌صورت غیراستاندارد بودن باید برخورد قاطعی با مالکان شهربازی‌های غیراستاندارد انجام دهد. در عین حال این مؤسسه باید پاسخ دهد که چگونه وسایل دسته دوم به این سادگی وارد کشور می‌شود. به هرحال پیدا‌کردن مقصر اگرچه دردی از عزاداران دوا نمی‌کند اما شاید راهی باشد برای جلوگیری بیشتر از این حوادث تلخ و ناگوار.   


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : سه شنبه 10 مرداد 1391
نویسنده : writer




جریان عبورکننده ای که در مسیر های رودخانه مانند مشاهده می کنید خطای دید شماست و هیچ چیزی عبور نمی کند!
 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : سه شنبه 10 مرداد 1391
نویسنده : writer

 
 
تفاوت عطسه ی دخترا و پسرا!


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : دو شنبه 9 مرداد 1391
نویسنده : writer


چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه!















































































|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : دو شنبه 9 مرداد 1391
نویسنده : writer


**مرد اولی: امان از دست این زن ها! زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت!
  دومی: خوش به حالت! زن من تمامی دارائی مو برداشت و نرفت

** نام همسر در موبایل آقایون:

بعد 1 ماه: عزیزم
بعد 2 ماه: خانمم
بعد 3 ماه: همسرم
بعد 1 سال: منزل
بعد 2 سال: هیتلر
بعد 3 سال: عزرائیل
بعد 4 سال: unknown

** کارهایی که خانم ها عمرا یاد نمی گیرند:

- چیزی در مورد ماشین فهمیدن، البته به جز رنگش ...
- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن...
- بلند کردن چیزی
- پرتاب کردن
- پارک کردن
- خواندن نقشه
- دزدی از بانک
- آرام و ساکت جایی نشستن
- پول شام رو حساب کردن
- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
- مؤاخذه شدن بدون گریه کردن
- رد شدن ساده از جلوی مغازه کفش فروشی
- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
- راه انداختن درست یک ویدئو
- تماشای یک فیلم جنگی
- انتخاب سریع یک فیلم
- ندیدن فیلم هندی
- غیبت نکردن
- صحبت نکردن وقتی که باید ساکن باشن
- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده
- گریه کردن بدون آبریزش بینی
- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
- نق نزدن
- لگد زدن
- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
- خواستگاری رفتن
- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن



** داستان دامادها و مادرزن

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهاش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فورا شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادرزنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فورا شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد.

داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادرزنت»

نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیندازم؟

همینطور ایستاد تا مادرزنش در آب غرق شد. فردا صبح یک ماشین بی ام و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»



- سلامتی خانم هایی که می خوان پارک دوبل کنن، دست و پاشون رو گم می کنن، بدون اینکه بخوان بوق می زنن، دستشون می خوره به برف پاک کن، اشتباهی میزنن تو 4 به جا دنده عقب آخر سر هم خاموش می کنن!

- تنها روزی که یک زن خوشحال بیدار می شه روز عروسیشه؛ چون تنها روزیه که از اول که بیدار می شه می دونه چی باید بپوشه!

- زنی که سروصدا داره یعنی دوستت داره، از زنی که ساکت شده بترس.

- از شنیدن «عزیزم» همسرتان ذوق نکنین، به عطسه گربه ها هم همین واکنش رو نشان می دن!

- میگن اگه می خوای عیب و ایراد یه دختر رو بفهمی، برو پیش دوستاش ازش تعریف کن!

- مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید / شوهر خوب مگر گیر کسی می آید (خواهر حافظ)

- هیچی به اندازه اینکه به مادر یه دختر بگی «من فکر کردم شما خواهر بزرگشی» یه مادر رو خوشحال نمی کنه!

- دخترها همونقدر تو مسائل کامپیوتری استعداد دارن که مار تو دوچرخه سواری!

- دو کلمه ای که خیلی از خانمها رو میتونه ذوق زده کنه: 1- دوستت دارم 2- 70% تخفیف!

- چرا زنان، مردان باهوش را دوست دارند؟ به خاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند!

 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : یک شنبه 8 مرداد 1391
نویسنده : writer

 
پدر و پسر جو گیر!

اندکی تحمل فرمایید تا تصویر به طور کامل بارگزاری شود



|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : یک شنبه 8 مرداد 1391
نویسنده : writer


دایال آپ: صدایش مثل یک مرغابی است که به شکل زاقارتی سرما خورده است ولی زمان زیادی مانده تا جان بدهد، دقیقا برابر با مجموع لحظاتی که منتظر می مانید تا صفحه ای بالا بیاید.

پس ورد: مثل مسواک می ماند، کاملا شخصی است ولی دیر یا زود شخص دیگری از آن استفاده خواهد کرد (فکرتون جای بد نره، منظورم استفاده برای تمیز کردن کاسه توالت بود.)

گوگل: وسیله خاصی نیست، فقط برای تست قطع یا وصل بودن اینترنت استفاده می شود.


توئیتر: تمام نویسندگان شهیر دنیا را مورد عنایت قرار داد، دیگر چه کسی حوصله دارد متن بالای 100 کلمه بخواند؟ کجایید برادران کارامازوف که خوانندگانتون رو کشتند، ویکتور هوگوی مادر مرده رو بگو، اوه اوه طفلکی بالزاک ...

فیس بوق: مثل زندان می ماند، از صبح تا شب یک جا می نشینید، وقت می گذرد و می گذرد، روی دیوار می نویسید و نقاشی می کنید، چیزهایی یاد می گیرید که جای دیگر ممکن نیست، و از همه بدتر، توسط آدم هایی که اصلا نمی شناسید poke می شوید.

گوگل پلاس: دقیقا شبیه کتابخانه شخصی می ماند، همه دارند ولی هیچ کس استفاده ای نمی کند.

یاهو مسنجر: می دانید به چه دردی می خورد؟ بعد از جدایی و اتمام یک رابطه، آرشیوش را بیاورید، چت های قدیمی را بخوانید و مثل یک احمق لبخند بزنید. (که اصلا هم خنده دار نیست.)

گوگل ترانسلِیت: بعد از همسر آینده تان، بدون شک عاشق آن می شوید: شاید هم قبلش، هر چه باشد صحبت از تسلط به ده ها زبان زنده و مرده دنیا است، فقط لطف کنید حالا که تیریپ ترجمه می آیید، فاعل ها را عقب و مفعول ها را جلویش قرار دهید، فعل هم اون آخر سر.

ویکی پدیا:
شرلوک هلمزی است که اگر در فیلم Zed حضور داشت، با ملغمه ای از هزل و هجو روبرو می شدیم. فکرش را بکنید: یکی بود یکی نبود، غیر از ویکی پدیا هیچ سایتی نبود، ویکی خوب بود، ویکی نایس بود، پر از غلط و غلوط بود اما مبنا و اساس بود (البته ویکی پدیای فارسی بود وگرنه من کوبیده آبگوشت بخورم اگه به ویکی انگلیسی چیزی بگم.)

وبلاگ: سلام، چه وبلاگ خوب و قشنگی دارید. خوشحال می شوم به وبلاگ من هم سر بزنید ومن را با نظرهای گرمتان همراهی کنید، شاد باشید. راستی اگر ما را لینک کردید خبر بدهید تا ما هم شما را لینک بکنیم.

پرینتر: عموما از اینها تشکیل می شود: کاغذهایی مستعد گیر کردن، کارتریجی با کمترین جوهر ممکن و یک چراغ قرمز چشمک زن.

لپ تاب: برای مقاصد علمی یا کاری خریداری می شود اما برای گوش نمودن موزیک، تماشای ویدیوجات هایی که باید حتما تنها دید، وب گردی و البته فیفا 2012 استفاده می شود.

مقاله: مسیر را دنبال کنید؛ اتصال به اینترنت، گوگل، ویکی پدیا، ورد مایکروسافت، کپی وپیست، ذخیره و پرینت.

هواپیما: وسیله ای جادویی که امکان می سازد صبحانه را در تهران وناهار را در بغداد – ببخشید – در نیویورک میل کنید در حالی که چمدان هایتان در بورکینافاسو است.

آمار:
علم جالبی است، به راحتی می شود مثل سهراب سپهری جور دیگر دید، مثلا اگر آقای اخبار پزشکی می گوید از هر پنج نفر چهار نفر از اسهال رنج می برد، یعنی نفر پنجم از اسهال لذت می برد؟

 


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1) فقط اینجاست که هر کی می میره، فردا شبش کل فامیل خوابشو می بینن که تو یه باغ پر گل با یه لباس سفید بوده و گفته من جام خوبه

2) اصلا همون موقع که معلم اول ابتدایی مون اومد گفت: دستگاه فتوکپی خرابه برگه از دفترتون بکنید... باید حساب کار این سیستم آموزشی دستم می اومد.

3) وقتی یه زن نظر شما رو می پرسه، در واقع نمی خواد نظرتون رو بدونه فقط می خواد نظر خودش رو با یه صدای مردونه هم بشنوه

4) فردا اگه بگن مرغ شده کیلویی 100 هزار تومن، جوک های بیشتری می سازیم و کاریکاتورهای بیشتری می کشیم، همین.

5) می گن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس

غلط کرده هر کی این حرفو زده! هر چی جلوتر می ری بهترش رو پیدا می کنی!

6) دیکتاتور اون بچه دو ساله است که 20 نفر مجبورند به خاطر او کارتون نگاه کنند!

7) چی می شد اگر تو گوگل سرچ می کردی «نیمه گم شده من»؛ بعد گوگل عکساشو واست می آورد!؟ این دانشمندا چه غلطی می کنن پس؟؟ دست بجونبونید دیگه پیر شدیم بابا

8) مرد در حالی که داشت روزنامه می خواند رو به زنش کرد و گفت: در روزنامه نوشته بررسی هایی که به عمل آمده نشان می دهد زن ها روزانه 30000 کله حرف می زنند در حالی که این میزان در مورد مردها فقط 15000 کلمه است.

زن گفت: علتش این است که ما باید هر چیز را دوبار تکرار کنیم تا مردها بفهمند.
مرد گفت: چی؟

9) اگر مریم، نازنین، عسل و رویا باهم بیرون بروند، همدیگر را مریم، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زد.

اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد. شنیدم که میگما!

10) دوست دارم با یکی بشینم صحبت کنم، بعدش نگم کاش بهش نمی گفتم

11) اگر ما نسل سوخته ایم، فرزندانمان پدر سوخته اند؟

12) اینایی که با موبایل بهشون زنگ می زنی و یهو قطع می شه وسطش، بعد دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی اونداره تو رو می گیره، بعد یه کم صبر می کنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمی شه، می فهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ می زنی، صبر کرده تو زنگ بزنی ... بعد تو دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه ... دوباره صبر می کنی و همینطوری این داستان ادامه داره.

خب لامصب می بینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم می گیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه می ری؟

13) نانوایی ها بعد از هدفمند شدن:

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرح های تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید.

14) درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه می زدی

15) در مقابل دو گروه از آدم ها همیشه سکوت کردم: اونایی که بیش از حد معمول دوستشون دارم و اونایی که بیش از حد معمول بی شعور هستن

16) می خوام بدونم شما هم مثل من بعد از عمری که می خواین کمدتونو مرتب کنین اول با حوصله و عشق تک تک وسایلتونو با احترام ناز می کنین میارین بیرون بعد آخرا که حوصلتون سر رفت وحشیانه همه رو فرو می کنین تو کمد آخرش می بینین کمدتون بی نظم تر از اولش شده؟!

17) خوب یادمه که تا همین 5-4 سال پیش، داشتن سبیل و ابروهای اورجینال واسه دخترای دم بخت آپشن محسوب می شد!

18) ایرانی ها از قدیم با فناوری نانو آشنا بودند؛ نانوپنیر، نانوماست، نانوخرما

19) کی میگه آقایون احساسات ندارن؟ من خودمبارها و بارها دیدم احساس تشنگی کردن، شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنن!

20) فقط اینجاست که مردم برای عبور از عرض یک خیابون یکطرفه باید دو طرفو نگاه کنن!

21) جایی خوندم که هیچ وقت زنتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون واسه همین عیب ها بوده که نتونسته نکبتی بهتر از شما رو پیدا کنه.

22) سال ها پس از گران شدن نان ... مادر به دختر: دختر لگد به بختت نزن! پسره نون خشکیه!

23) موافقید که تا شیش صبح بیدار موندن خیلی راحت تر از شیش صبح بیدار شدنه؟

24) افسر: خانم شما با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردید

- خواهش می کنم بذارین برم، من معلم هستم الان کلاسم دیر می شه

افسر: معلم؟ یه عمر منتظر این روز بودم، حالا شروع کن هزار بار بنویس «من دیگه با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی کنم!»

25) تو 15 سالگی: «ولم کنین»

تو 20 سالگی: «مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم»

تو 25 سالگی: «باید از این خونه بزنم بیرون»

تو 30 سالگی: «حق با شما بود»

تو 35 سالگی: «می خوام برم خونه پدر و مادرم»

تو 40 سالگی: «نمی خوام پدر و ماردم رو از دست بدم»

تو 70 سالگی: «من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن»

26) به یه نتیجه کلی رسیدم که بزرگترین پرورشگاه مار در سطح خاورمیانه، آستین بنده است

27) اگه می خواین از یه موزیک متنفر بشید، اون آهنگ رو بذارین آلارم از خواب بیدار شدنتون

28) می دونی اشکال زندگی واقعی چیه؟ اشکالش اینه که تو لحظات حساس موسیقی نداره!

29) به عمه ام گفتم نظرت چیه در مورد عمه بودنت؟
زل زد تو چشام و گفت: خیلی بی شعوری!

30) تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه ومی خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم؟

31) عکاس سر کلاس در آمده بود تا از بچه های کلاس عکس یادگاری بگیرد.معلم هم داشت همه بچه ها را تشویق می کرد که دور هم جمع شوند.

معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال ها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده، الان دکتره یا اون مهرداده، الان وکیله، یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده!

32) بالاخره خواهی فهمید که:

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر «فقط یه شوخی بود» هست.

یک کم کنجکاوی پشت «همینطوری پرسیدم» هست.

قدری احساسات پشت «به من چه اصلا» هست.

مقداری خرد پشت «چه می دونم» هست.

و اندکی درد پشت «اشکالی نداره» هست.

33) اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض به نمرات امید دارن مثل همون هایی هستن که نصف شب می رن بالا پشت بوم و دنبال آرم پپسی می گردن!

34) یادش به خیر زمان مدرسه با بغل دستیمون که قهر می کردیم وسط میز یه خط می کشیدیم و می گفتیم: وسایلات از این خط اینورتر نیاد!

35) چند دروغ رایج:

کار که عار نیست!  


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

هوا رفته رفته گرم می شود و به اجبار آمپر می چسبانیم. آنهم چه چسباندنی!...

دود و دم هم که یار جدانشدنی گرما هستند از راه می رسند. البته کارشناسان معتقدند که دود و دم برای جلوگیری از اتلاف وقت جایی نمی روند و در سرما هم تشریف دارند. پس چاره چیست؟!

در این شرایط جوی و از شر گرما، پناه می بریم به کنار دریا. البته معمولا پدر دریا رضایت ندارد! خب برای سفر خارجی هم داشتن پاسپورت و اجازه پدر شرط است. پس چاره ای نمی ماند که به جای جنوب کشورهای خارجی برویم شمال خودمان.

اصلا همان بهتر که پدر دریا رضایت نداد... اینجوری ارز هم از مملکت خارج نمی شود و صد البته برای هر یورو دو هزار و پانصد چوق هم از جیب ما خارج نمی شود.

برای شروع حرکت باید چند کار را انجام داد:

اول – تهیه ماشین: گرچه برای شمال ماشین شاسی بلند فاز می دهد و خوراک دور دور است اما به نظر بنده مهمتر از ماشین در این موارد، سوخت ماشین است ... هر چه کمتر بسوزاند بهتر!

ماشین به روش های زیر تهیه می شود:

لیزینگ: در این روش ماشین مال شما می شود و ضامن شما اقساط را می پردازد..

تیزینگ: چون هنگام عقد قرارداد لیزینگ متوجه می شوید که کارمند دولت چه موجود کمیابی برای ضمانت شماست، روش تیزبازی و استفاده از ماشین دوستان وفامیل توصیه می شود.

پیچینگ: در این روش خودروی ابوی یا عموجان یا خان دایی، پیچانده می شود.

دوم – تهیه همراه: سفر به جماعت می چسبد، درست مثل آمپر در گرما! ... پس در اقدام بعدی، اولدور کردن دوستان بامرام، ضروری است. اگر دوستی کار داشت و همراهتان نشده، بهتر است دوراو را خط بکشید... دوست بی مرامی است.

سوم – مایحتاج سفر: از آنجایی که گردشگری به رونق مناطق توریستی کمک می کند، بهتر است مال خود را سفت بچسبید... بنابراین رفتن به رستوران و خوردن غذاهای محلی که از مالتان می کاهد را از برنامه حذف کنید. مگر کنسرو و غذاهای آماده چه عیبی دارد؟!...

پس پشت ماشین را پر کنید از اطعمه و اشربه (دقت کنید اشربه را درست جاساز کنید که در طول راه نریزد). البته به همراه کنسرو، داشتن «غذاهای سالم» مثل نان و پنیر لقمه شده در کیسه فریزر و یا ساندویچ تخم مرغ می تواند در کنار گاز پیک نیکی و فلاسک، صفای دیگری به مسیر بدهد.

 دقت کنید برای کم شدن مصرف سوختف ماشین باید سبک باشد پس با سرعت خوراکی ها را شیفت دیلیت کنید!... آشغالشان را هم از شوتینگ پنجره اتومیل به طبیعت هدیه کنید تا وزن ماشین کم شود... کم کردن وزن خودتان را هم در نظر داشته باشید.


چهارم – وسایل تفریحی: حیف است شمال بروید و اوقات فراغتتان را استراحت کنید... حتما توپ فوتبال، تور و توپ والیبال، بدمینتون، تنیس، پینگ پونگ، فریزبی،دارت، قلاب ماهیگیری، مایو و لوازم ورزشی را چنان با خود ببرید که روزی بیست و چهار ساعت برای عرق ریختن کم بیاورید.

پنجم – وسایل مورد نظر: منقل، سیخ و ذغال خوب به همراه نفت، همواره برای اهل دل پر از خاطرات است، پس بشتابید... البته برای به سیخ زدن جوجه کباب زعفرانی مغز پخت!

ششم - اسکان: بالاخره بعد از این همه فعالیت باید کمی بخوابید، پس به فکر جا باشید. مکان در شمال به چند قسم است:

ویلای شخصی: آخر رفاه و ته کلاس است، ولو به قیمت تخریب شالیزارها

ویلای استیجاری: این ویلاها موقتا با امکانات رفاهی موقت از کنار جاده قابل دسترسی است.

ویلای استحقاقی: ویلایی که به جبران حقوق کم از طرف ادارات به صورت منت در اختیار کارمندان قرار می گیرد.

ویلای استحبابی: ویلای دوستان و احباب که در صورت رفتن به آن، شما کارگر ونظافتچی میزبان خواهید شد.

ماشین: ویلای پرتابل و منقول

پارک: فضاهای سبز شهری در خطه سبز شمال از این سر تا اون سر همه برای اسکان مناسبند... در این حالت، شب ها روشن نگاه داشتن آتش و سوزاندن آتش برای جلوگیری از حمله احتمالی درندگان صفای خاصی دارد.

هفتم – رفتن کنار دریا: کنار دریا رفتن با اذن بزرگترها، آدابی دارد که چند نکته اصلیش را یادآور می شویم:

درآوردن سنگ از ته دریا و یا مسابقه شنا تا خط مرزی و سهم روسیه از خزر

کشتی کج آقایان در آب که برای خانم ها رشته واترپلو جایگزین می شود.

حمام آفتاب که در کنار بوی سیر، شاهد مدعای سفر شمالند.

تیوپ سواری برای افراد زیر خط غرق! ... مخصوص کسانی که شنا بلد نیستند.

خاکبازی، که البته بهتر است دل به کار دهید و قلعه شنی را بچسبید... البته زنده به گور کردن خود و دوستان هم بخشی از خاکبازی محسوب می شود.

هشتم – ثبت خاطرات: عکاسی به هر شکل از سفر و انتشار عمومی آن در صفحات مجازی پایگاه های اجتماعی اینترنت، برای سوزاندن دل دوستان مجازی و اعلام خوشی مفرط از اوجب واجبات است.

 


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : جمعه 6 مرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!













3 دا و 30 ما = صدا و سیما!








اینجوری که بوش میــاد!!





















R تو روز= آرتوروز!





4 تا Sad(غمگین)= 400





آل (آل پاچینو) و چه (چه گوارا) = آلوچه!





گچ car= گچکار





پپه + رونی = پیتزا پپرونی







3 ریال = سریال!




موهای زائد(ایمون زاید)





گونه های نادر!




 


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
موضوعات مرتبط: طنز و با حال , ,
برچسب‌ها: کد خدا , لغت نامه , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

- تا حالا دقت کردین تا تقویم سال جدید می گیریم اولین چیزی که می بینیم تاریخ تولدمونه که ببینیم چند شنبه میشه!

- تا حالا دقت کردین خارجیا تو آسانسور همه رو به در آسانسور وایمیسن ولی ما ایرانی ها رو به هم!

- تا حالا دقت کردین مامانا بعضی وسایلشون رو یه جاهایی قایم میکنن که اگه 10 تا گروه تجسس هم بیاد نمی تونن پیداش کنن!

- تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه و می خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم!

- تا حالا دقت کردین وقتی برای امتحان یک کاری انجام میدین خوب درمیاد اما وقتی که موقع انجام همون کار برای مقصود اصلی می رسه همه چی خراب می شه.

- تا حالا دقت کردین هر چی کنترل تلویزیون از دسترس دورتره، برنامه در حال پخش جذابتره!

- تا حالا دقت کردین بعضی ها هستن که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون، ولی قفلش رو جا نندازن! کلا چه آدمای صبوری، خسته نباشن.

- تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش 20 میشدیم؛ چه راحت بود!

- تا حالا دقت کردین «موفق باشید» های استاد آخر برگه امتحان، جواب همون «خسته نباشید» هایی هستش که وسط درس دادنش می گفتیم!

- تا حالا دقت کردین ده درصد آخر باتری گوشی چه با برکته !!

- تا حالا دقت کردین تو مدرسه و دانشگاه همیشه کلاسای دیگه زودتر از کلاسی که ما توشیم تعطیل میشن؟ چرا؟؟

- تا حالا دقت کردین هرکی پراید داره میخواد بفروشه ۲۰۶ بگیره !

- تا حالا دقّت کردین هر از گاهی که حوصله ندارین یه آهنگ شاد تو سرتون واسه خودش Play میشه ؟ دست بردار هم نیست !

 

- تا حالا دقت کردین ۹ ماهی که تو شکمِ مامانمون هستیم، جزء سنمون حساب نمیشه ؟!

- تا حالا دقت کردین همه مجری های صدا و سیما دوست دارن بیشتر در خدمت مهمان برنامه باشن اما وقت برنامه این اجازه رو بهشون نمیده ؟

- تا حالا دقت کردین بعضی حرفارو هر چقدم بقیه بگن , تا خودت تجربه نکنی و به غلط کردن نیفتی باور نمی کنی !

- تا حالا دقت کردین وقتی یه آهنگ قدیمی‌ گوش میدیم، به جایی‌ اینکه به خود آهنگ گوش بدیم به خاطره‌هایی‌ که با آهنگ داشتیم فکر می کنیم !

- تا حالا دقت کردین اونقدر که پراید جون ایرانی هارو گرفت اسکندر مقدونی و چنگیز خان نگرفتن ؟!

- تا حالا دقت کردین وقتییه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده میکنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون میکنه که انگار خودش فیلمو ساخته ؟!


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

يك مرد چيني حباب‌هاي شيشه‌اي را بدون اينكه آسيبي به خود وارد كند، مي‌جود.

«ژانگ يوجيان» در هنرنمايي كه در سال 2010 ميلادي از خود به نمايش گذاشت دو حباب شيشه‌اي خورده است.


مردم چين به دليل سليقه خاصي كه در خوردن موادخوراكي غيرمعمول دارند، مشهور هستند اما جويدن شيشه قابل باور نيست.


گفته شده است «ژانگ» كه در خوردن شيشه فرد با تجربه‌اي است، توانست پيش از اين ركورد خوردن سه حباب شيشه‌اي را در مدت 120 ثانيه بدست آورد.     

 


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

هر روز مسابقه های مختلفی در گوشه و کنار دنیا برگزار می شود؛ مسابقه هایی که افراد زیادی را برای تماشا و تشویق به محل برگزاری می کشاند. از مسابقات پرطرفدار فوتبال گرفته تا مسابقه های گاوبازی و اتومبیلرانی. اما بهتر است بدانید که به جز این مسابقه های معمولی، مسابقه های عجیب و غریب زیادی هم در نقاط مختلف دنیا برگزار می شوند که برای خودشان قوانین و رسم و رسوم خاصی دارند و حتی طرفداران زیادی هم پیدا کرده اند. مسابقاتی که در آنها هیجان و خلاقیت حرف اول را می زند!

زورآزمایی با گوش



زورآزمایی با گوش از جمله مسابقات عجیبی است که در آن قدرت گوش ها به آزمایش گذاشته می شود. زورآزمایی با گوش یکی از بازی های قدیمی به شمار می رود که امروزه طرفداران بسیاری دارد و مسابقات رسمی آن برگزار می شود. در این بازی بازیکنان باید روبروی هم بنشینند و سپس پاهای خود را به هم قفل کنند.


دلیل قفل کردن پاها به هم این است که طنابی را از یک گوش بازیکن به گوش طرف مقابل او می اندازند و آنها باید با سر، طناب را تا جایی که می توانند بکشند بدون اینکه از یک فاصله مشخص خود را عقب تر بکشانند. دو بازیکن آنقدر طناب را می کشند تا بالاخره طناب از گوش یک نفر در برود یا بازیکن شکست را بپذیرد.
هرچند این بازی هیجان انگیز به نظر می رسد اما این بازی برای گوش آسیب های جدی به همراه دارد و حتی گاهی اوقات صدمه وارد شده به غضروف گوش به هیچ عنوان درمان نمی شود.



مسابقات قهرمانی کشتی انگشت


کشتی انگشت در قرن هفدهم مسابقه ای بود که مردم باواریا برای به رخ کشیدن قدرت خود برپا می کردند. با گذشت زمان این مسابقه طرفداران بیشتری پیدا کرد و حالا صدها مرد قوی به این منطقه از آلمان می روند تا در مسابقات قهرمانی سالانه کشتی انگشت شرکت کنند.

کشتی انگشت از مسابقات عجیبی است که فقط در منطقه باواریای آلمان برگزار می شود و برای همین است که شاید کمتر کسی درباره این مسابقه دیدنی، شنیده باشد. شاید در نگاه بسیاری این مسابقه فقط جنبه تفریحی داشته باشد اما برای شرکت کنندگان، شرکت در این مسابقه بسیار مهم است. زیرا با قهرمان شدن، قوی تر بودن خود را ثابت می کنند.

در سی و پنجمین سال برگزاری مسابقات کشتی انگشت که در باواریا برگزار شد 156 شرکت کننده با یکدیگر به رقابت پرداختند. قانون این مسابقه بسیار ساده و جالب است. دو حریف که معمولا مرد هستند روی دو صندلی روبروی هم که یک میز چوبی بین آنها وجود دارد می نشینند.

آنها دست های خود را روی میز می گذارند و انگشت وسط خود را داخل یک تصمه بیضی شکل می کنند. وقتی آنها در موقعیت مناسب قرار گرفتند منتظر اجازه داور برای شروع مسابقه می مانند و وقتی داور علامت می دهد هر یک با تمام قدرت شروع به کشیدن تسمه آن هم فقط با قدرت انگشت وسط خود می کند.

فرد باید آنقدر تسمه را بکشد تا حریف را به روی میز بکشاند و مسابقه را ببرد. در این مسابقه فرد می تواند فقط از یک انگشت خود استفاده کند که معمولا بیشتر افراد انگشت وسط را به دلیل قدرت بیشتری که دارد ترجیح می دهند. هر چند این مسابقه چندان رسمی به نظر نمی رسد اما افرادی که مایل به شرکت در آن هستند یک سال تمام با تمرین کردن، خودرا برای مسابقات قهرمانی آماده می کنند.

بعضی ها برای تمرین، تعادل خود را روی یک انگشت حفظ می کنند و بعضی دیگر هم به توپ تنیس با یک انگشت ضربه می زنند. سال 2012 مسابقات قهرمانی کشتی انگشت در 9 گروه مختلف برگزار شد و از همه بیشتر گروه سنگین وزن ها طرفدار داشت که 400 تماشاچی در محل برگزاری مسابقه حاضر شدند.



کشتی با شست در رینگ





کشتی با شست آن هم در رینگ یکی دیگر از عجیب ترین مسابقاتی است که طرفداران بسیاری دارد. همانطور که از نام این مسابقه پیداست برای انجام آن به یک رینگ احتیاج است. رینگ بسیار کوچکی که فضایی به اندازه دو انگشت دارد. در این مسابقه دو شرکت کننده انگشتان شست خود را از جای مخصوصی که در رینگ وجود دارد داخل آن می کنند.


هر یک از شرکت کننده ها می بایست با قدرت شست خود حریف را از پای درآورد و آن را در رینگ به خاک بمالد. در تمام این مدت یک داور ناظر بازی است تا دست برنده را بالا ببرد. البته گاهی اوقات در این مسابقه سه نفر هم می توانند با یکدیگر مبارزه کنند که در این بازی شرکت کننده ای که شست او به خاک مالیده نشود و آخرین نفر باقی بماند برنده میدان است.

.

نکته جالب در این است که پیش از آغاز مسابقه شرکت کننده ها شست های خودرا گرم می کنند تا مبادا رگ به رگ شود. این مسابقه قانون مخصوص خود را دارد و هیچ خشونتی نباید صورت بگیرد. شعار برگزارکنندگان مسابقه این است که ما رقابت می کنیم اما با یکدیگر دعوا نداریم. برای همین شرکت کنندگان می بایست تا جایی که می توانند دستان خود را بی حرکت نگه دارند و همچنین اجازه ندارند هیچ نوع کرم یا روغنی را به دستشان بمالند. البته گاهی اوقات این مسابقه بدون رینگ هم برپا می شود که اجرای آن مراحل خاص خود را دارد.



به تاخت با گاو


گاودانی مسابقه هیجان انگیزی است که هر سال در پاکستان برگزار می شود و حدود 50 سال از عمر آن می گذرد. در این مسابقه نزدیک به 40 تا 50 گاو شرکت داده می شوند.

هر گاه صحبت از مسابقات گاودانی می شود صدها نفر برای تماشای این مسابقه دور هم جمع می شوند. شرکت کنندگان این مسابقه می بایست مقابل خط شروع صف بکشند و با آغاز مسابقه، طنابی را در دست بگیرند تا بتوانند گاوهای عصبانی را که این طناب را می کشند کنترل کنند.

با شروع مسابقه، تماشاچی ها از دور شاهد دویدن دو گاو خشمگین هستند. کمی که بیشتر دقت کنند مردی را می بینند که طناب به دست روی سطحی صاف مانند تخته چوب یا فلزی که قابل سر خوردن روی زمین باشد ایستاده است و با طنابی که به گردن گاوها متصل است سعی می کند تعادلش را حفظ کند.

فردی که طناب در دست دارد می بایست علاوه بر اینکه مراقب باشد به اطراف پرتاب نشود، گاوها را مهار کند و مسیر را نیز به آنها نشان دهد و همین باعث می شود تا این مسابقه دیدنی تر و هیجان انگیزتر شود. مسیر این مسابقه هیجان انگیز 350 متر است که البته در تمام طول این مسیر گاوها می بایست به خوبی کنترل شوند تا به خط پایان که ستون هایی به فاصله 10 متر از یکدیگر است برسند و از آن عبور کنند. به برنده این مسابقه هزار دلار جایزه داده می شود و برای فرد برنده، پیروزی در مسابقه گاودانی افتخار بزرگی محسوب می شود.



مشت، لگد، هل


«فوت براول» یکی از مسابقات جنجالی است که از اواخر دهه 1980 در استرالیا به وجود آمد. این مسابقه در ابتدا برای تمرین دادن افرادی که علاقه مند به هنرهای رزمی بودند استفاده می شد اما با وجود خشونت آمیز بودن این مسابقه، به نظر می رسد که با گذشت زمان این بازی طرفداران بیشتری پیدا کرده و به زودی تبدیل به یکی از مسابقات بین المللی خواهد شد.

در فوت براول شرکت کنندگان هر یک از تیم ها در مسابقه می بایست برای تیم خود امتیاز به دست آورد و در یک مرحله برنده میدان شود. اصلی ترین هدف بازیکان وارد کردن توپ به داخل دروازه و کسب امتیاز بیشتر نسبت به حریف است. در این مسابقه هنرهای رزمی با فوتبال، راگبی و حتی هاکی روی یخ آمیخته شده است. تاریخچه این مسابقه عجیب به دهه 80 برمی گردد.

در آن زمان گلن پارملی مربی هنرهای رزمی به فکر افتاد تا برای آموزش شاگردانش یک راه تمرینی بهتر و واقعی تری پیدا کند و به این ترتیب فوت براول را به وجود آورد. روزهای نخست فوت براول فقط در سالن های کلیسا بازی می شد زیرا در آنجا در بزرگ کلیسا به عنوان یک دروازه و میز بزرگ دعا هم دروازه دیگر در نظر گرفته می شد.

جالب است که اولین توپ مسابقه فوت براول لباس ورزشی مچاله شده بود که با یک کمربند آن را بسته بودند تا باز نشود و در بیشتر بازی ها بازیکنان هیچ پوشش حفاظتی نداشتند.

با وجود اینکه در روزهای نخست این بازی تجهیزات ایمنی بازیکنان کم بود و جنبه های خشونت آمیز این ورزش زیاد، اما پارملی متوجه شد که بازیکنان زیاد دچار آسیب دیدگی نمی شوند و همه اینها به خاطر قوانین سختی بود که بر این بازی حاکم بود.

از دهه 80 تاکنون فوت براول راه طولانی را پیموده است. این بازی بین دو تیم که شامل پنج بازیکن است در حضور دو داور برگزار می شود. هر یک از بازیکنان می بایست کلاه ایمنی و جلیقه بپوشند تا در برابر ضربه ها آسیبی به آنها وارد نشود.

با شروع مسابقه توپ مانند بازی بسکتبال توسط داور به هوا انداخته می شود و بازیکنان در طول بازی اجازه دارند به یکدیگر لگد و مشت بزنند و حتی برای گرفتن توپ و جمع کردن امتیاز می توانند حریف را هل بدهند و به زمین بیندازند.



نبرد با انگشتان پا



مسابقه قهرمانی کشتی با شست پا از مسابقه های عجیبی است که معمولا در آخر هفته ها در بعضی از شهرهای انگلیس برگزار می شود. 14 سال از برپایی این مسابقه می گذرد و در آن شرکت کنندگان انگشتان پای خود را به هم حلقه می کنند و می بایست با قدرت شست پا یکدیگر را شکست دهند.

هر داوطلبی که قصد شرکت در این مسابقه را داشته باشد ابتدا پاهای او از نظر بهداشت مورد آزمایش قرار می گیرد و پس از تایید تمیز بودن پا، دو رقیب روبروی هم می نشینند و انگشت پای خود را به هم حلقه می کنند و هر یک سعی می کند تا با فشار بیشتر پای حریف را به عقب براند.


مسابقه نبرد با انگشت پا هر روز طرفداران بیشتری پیدا می کند و در سال های اخیر افراد بسیاری از سراسر جهان از جمله آمریکا و استرالیا برای شرکت در مسابقات قهرمانی راهی انگلیس شده اند. برنده این مسابقه با رأی داورها انتخاب می شود و یک نشان افتخار به رسم یادبود به او اهدا می شود.


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

ساحلی که در این تصاویر می بینید شاید یکی از جالب ترین سواحل دنیا باشد. این ساحل که در جزیره سینت مارتین واقع شده است، هر روز شاهد پرواز هواپیماها درست از بالای سر مردمی است که در ساحل حضور دارند. هواپیماهای در حال فرود در فاصله ای بسیار نزدیک به ساحل حرکت می کنند. این ساحل یکی از معدود مکان هایی است که در آن افراد می توانند به راحتی صحنه فرود هواپیما را تماشا کنند. در واقع تماشای هواپیماها یکی از فعالیت های موردعلاقه بازدیدکنندگان است.

البته این امر خطراتی را نیز در بر دارد، چراکه نیروی حاصل از حرکت هواپیما می تواند افراد را به این سو و آن سو پرتاب کند. همین طور ایجاد امواج عظیم هنگام عبور هواپیما می تواند خطرناک باشد. علیرغم هشدارهای حکومت محلی مبنی بر خطراتی که در این ساحل وجود دارد، این ساحل به دلیل امکان تماشای فرود هواپیماها شهرت بسیار یافته است.








|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391
نویسنده : writer

لی لی، گاوی که مدتی پیش با 2 پای اضافه متولد شده بود، زیر تیغ جراحی رفته و پاهای اضافه از بدنش جدا شده اند. دامپزشکان می گویند این عمل جراحی خطرناک بوده ولی لی لی آن را با موفقیت پشت سر گذاشته است. حالا لی لی خوب و سرحال است و میخواهد به یک زندگی عادی برگردد.

لی لی در چهاردهم فوریه در سوئیس به دنیا آمد و با داشتن 2 پای اضافه که به شانه اش چسبیده بودند توجه دامپزشکان را به خود جلب کرد. در ابتدا هیچ کس به زنده ماندن او امیدوار نبود، ولی لی لی بعدها خلاف این نظر را ثابت کرد. او پرانرژی و فعال بود و مثل بقیه گوساله های جوان غذا می خورد و بازی می کرد.




 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391
نویسنده : writer




|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
برچسب‌ها: محسن قرائتی , عکس , تصویر , ,
تاریخ : سه شنبه 3 مرداد 1391
نویسنده : writer

- خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است اما نه لزوما باهوشتر. او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب به کار روند می تواند مغز هر مردی را که تا به حال دیده ام مختل کند.

- زنان از مردان عاقلترند. چون کمتر می دانند و بیشتر می فهمند. جیمز تربر

- مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد.

- یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل

- اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند، هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد. جورج برناردشاو

- بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند ... مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند! ناشناس

- عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. کاتلین نوریس

- مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن. ناپلئون

- بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند اما به ندرت زن باهوشی پیدا می شود که شوهر کودنی داشته باشد. اریکا یونگ

- هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد ولی یک مرد حتی اگر با تمام زن ها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد. هلن رولند

- همه مردها بد نیستند. بدتر و بدترین هم دارند!

- در طول تاریخ نمی توانید مردی را بیابید که اسیر زن نشده باشد. ضرب المثل هندی

- مامانم به من گفت: تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچرگیری اتومبیل است. تیم آلن

- افکار مردان اوج می گیرد و بالا می رود؛ همسطح زنانی که با آنها معاشرت می کنند. الکساندر دوما

- بهترین مردان بزرگ، همواره بدترین شوهرانند. کریستوفر مارلو

- مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد. ضرب المثل آمریکایی

- اگر می خواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر می خواهی آن کار انجام شود از زن بخواه. مارگارت تاچر

- اگر در دنیا یک زن بد باشد همه مردها تصور می کنند زن آنهاست. ضرب المثل روسی

 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
برچسب‌ها: جنگ خانم ها با آقایان , طنز , ,
تاریخ : دو شنبه 2 مرداد 1391
نویسنده : writer


عجایبی که فقط در ایران می توان دید!




















































|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
برچسب‌ها: فقط در ایران , عجایب ایران , دیدنی ها , طنز , عکس خنده دار , عجایبی که فقط در ایران می توان دید , ,
تاریخ : دو شنبه 2 مرداد 1391
نویسنده : writer

) چراغ راهنمایی و رانندگی

در سایر نقاط دنیا:

چراغ سبز: حق تقدم با شماست حرکت کنید
چراغ زرد: احتیاط کنید. سریعتر از چهار راه خارج شوید
چراغ قرمز: ایست

در ایران:
چراغ سبز: ببین داداش تو که از چهار راه رد میشی، پس تا می تونی آرومتر حرکت کن که اون عقبی ها بمونن پشت چراغ قرمز تا حالشون گرفته شه!
چراغ زرد: آهای دست و پا چلفتی، پاتو بذار رو گاز! نکنه می خوای کلی پشت چراغ علاف شی؟ بدون دیگه! سریعتر گازشو بگیر و برو، بزغاله!
چراغ قرمز: حق تقدم عبور با شماست!



2) چراغ راهنمای ماشین

در سایر نقاط دنیا: یعنی ماشینی که پارک کرده است یا در لاین بغلی شماست قصد تعویض لاین خود را دارد، سرعت خود را کم کنید و به او اجازه بدهید تا لاینش را عوض کند.

در ایران: اوهوی! مگه نمی بینی می خواد بپیچه جلوت؟ اون گاز رو فشار بده و نذار بیاد جلو راهتو بگیره. از حق خودت دفاع کن بدبخت!



3) گذرگاه عابر پیاده

در سایر نقاط دنیا: یعنی عابران با خیال راحت و به دور از هرگونه خطر از محلی که این تابلو نصب شده است عبور کنند و خود را به پیاده رو طرف دیگر خیابان برسانند. در جایی که این تابلو نصب شده حق تقدم با عابر پیاده است.

در ایران: رانندگان محترم اگر به هر کدام از اهداف متحرکی که مشاهده می کنید، برخورد نمایید  به مرحله بعد صعود می کنید. در صورتی که وی را به صورت فجیعی له نمایید امتیاز ویژه نیز دریافت خواهید کرد.



4) محل عبور اطفال

در سایر نقاط دنیا: یعنی نزدیک مدرسه یا زمین بازی بچه ها هستید و ممکن است کودکان از آنجا عبور کنند. رانندگان با دیدن این تابلو باید سرعت خود را کم کنند و با احتیاط به حرکت خود ادامه دهند.

در ایران: رانندگان محترم مانند مورد بالا باید اهداف متحرک را نشانه بگیرید، فقط فرق این اهداف  با مورد قبلی این است که اینها کمی سایزشان کوچک تر است و طبیعتا امتیاز کمتری نصیب شما می شود!



5) عبور ممنوع

در سایر نقاط دنیا: این تابلو به رانندگان وسایل نقلیه موتوری اعلام می کند از جهتی که تابلو نشان می دهد عبور نکنند و تنها عابران پیاده اجازه دارند که در این جهت رفت و آمد کنند.

در ایران: اوهوی! مگه نمی بینی اگه از اینجا بری راهت کلی نزدیکتر میشه؟! پس همین راهو برو!



6) ایستگاه اتوبوس

در سایر نقاط دنیا: این تابلو در جایی نصب می شود که اتوبوس ها برای سوار و پیاده کردن مسافرها توقف می کنند.

در ایران: پارکینگ!



7) حداکثر سرعت مجاز 70 کیلومتر بر ساعت

سایر نقاط دنیا: در صورتی که با سرعتی بیش از 70 کیلومتر در ساعت برانید علاوه بر اینکه جان خود و سایرین را به خطر انداخته اید، تخلف کرده اید و مشمول جریمه می شوید زیرا در این مسیر حداکثر سرعت 70 کیلومتر در ساعت است.

در ایران: کاری به تابلو نداشته باش. واسه قشنگیه! اگه زیر 110 تا بری اینقدر واست چراغ و بوق می زنند تا خودت شرمنده شی! پس مثل بچه آدم پدال گازو تا ته فشار بده.

 


|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
برچسب‌ها: طنز , ,
تاریخ : دو شنبه 2 مرداد 1391
نویسنده : writer


- رو اعصاب تر از اونایی که وقتی از تاکسی پیاده میشن تازه جیباشون رو میگردن که کرایه رو بدن؛ اون هایی هستند که بعد دو دقیقه گشتن اسکناس 5 تومنی میدن!

- زندگی خیلی بی رحمه ... دیروز نزدیک بود برم زیر یه ماشین مدل پایین!

- یه عده از ته صف عابربانک خودشون رو می رسونن جلو و میگن آقا بذار من یه شارژ میخوام فقط ...! انگار مثلا یه دونه نون می خواد که معطلی نداره!

- اسمش دمپاییه ولی اصلن دمه پا نیست ... معمولا تو دورترین نقطه توالت پارک شده.

- دوتا تی شرت خریدم یکی Small یکی XXL، جفتش هم اندازمه

- استاد میگه چرا سمت راست کلاس همیشه شلوغ تر از سمته چپه، گفتیم چون وایرلس اینور بهتر آنتن میده! بنده خدا دچار یاس فلسفی شد!

- یکی با کت و زیرشلواری تو خونه اش نشسته بوده، ازش می پرسن: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید میهمون بیاد! می پرسن: پس چرا دیگه زیرشلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد.

- امروز به این نتیجه رسیدم که هر وقت میرم کارواش همه پرنده ها اسهال میگرین!

- این مجریای برنامه ها آخر برنامه هاشون میگن هفته دیگه همین روز و همین ساعت منتظر ما باشید ... خب آخه دانشمند همین ساعت که باز آخر برنامه می رسیم!!!

- به دوستم میگم: واسه تولد خانمم چی بخرم؟ میگه: میخوای خیلی غافلگیرش کنی؟ میگم: آره! میگه: شماره پاشو ازش بگیر، بعدش براش روسری بخر!

- 98300030+ ... مشترک گرامی بخش اس ام اس شما فعال است. لطفا خسیس نباشید و به دوستان خود اس ام اس بزنید!

- زن: مرد چرا کولر نمی خری؟ مرد: به درد نمی خوره، اونایی هم که دارن گذاشتن رو پشت بوم.

- طبق آخرین آمار، خانوم ها 70% عمر خود را در جستجوی یافتن آدرس «یه دکتر خوب» سپری می کنند!

- یک امپی تری پلیر با هدفون اورجینال فیلیپس پیدا شده دستت درد نکنه، عجب کیفیتی داره...

- یه درسی رو شدم 6، رفتم پشت در اتاقت استاد، یه دختر خانمی هم بود که می گفت نیم نمره می خوام تا معدلم بالای 17 بشه. من بی خیال قضیه شدم کلا، گفتم کار تو واجب تره!

- دیروز به استاد گفتم: استاد دو دقیقه اومدیم خودتون رو ببینیم همش که پا تخته ای بیا بشین دیگه! کل کلاس له شدن! من رو هم انداخت بیرون!

- رفتم تو دکه روزنامه بخرم یه خانم اومده میگه آقا ببخشید آدامسه موزی دارید؟ مرده یه آدامس موزی بهش داده، زنه میگه نه یه طعم دیگش رو می خوام!

- به بابام میگم میخوام برم سمت گیاهخواری، نظرت چیه؟! بابام می گه آفرین پسرم خیلی هم خوبه مگه تو چیت از بُز کمتره!

- یه رفیق داریم اسطوره مشکلاته بدشانس، بدهکار، تنها، مشروط ...! یعنی دیگه مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه! زنگ زدم بهش، میدونین آهنگ پیشوازش چی بود؟؟ ... همه چی آرومه ... من چقدر خوشحالم...!


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
برچسب‌ها: محض , خنده , طنز , ,
تاریخ : دو شنبه 2 مرداد 1391
نویسنده : writer

جواد نکونام در حالی تمرینات خود را با تیم استقلال شروع کرد که از او به عنوان شاه ماهی نقل و انتقالات یاد می شود.
 


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
برچسب‌ها: جواد نکونام , بازیکن , استقلال , کاریکاتور , ,
تاریخ : دو شنبه 2 مرداد 1391
نویسنده : writer

 

1

پژو

206 تیپ 2

18/2 میلیون

2

پژو

Slx 405

15/7 میلیون

3

رنو

مگان اتومات

41 میلیون

4

هیوندای

جنسیس

111 میلیون

5

تویوتا

اوریون

85 میلیون

6

مزدا

نسل 3 جدید

61 میلیون

7

مزدا

نسل 2

36 میلیون

8

هیوندای

Ix35

90 میلیون

9

هیوندای

Ix55

108 میلیون

10

نیسان

مورانو 2011

115 میلیون


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
برچسب‌ها: قیمت خودرو , ,
تاریخ : دو شنبه 2 مرداد 1391
نویسنده : writer

به گزارش خبرگزاری "آناتولی"، سایت "آوت اوف ترکی گیوتز" اولین سایت در ترکیه است که برای فروش قطعه های از اراضی سطح ماه اقدام می کند.

قیمت هر قطعه از آن که 4 کیلومتر مربع مساحت دارد 99 لیره معادل 55 دلار است.
به هریک از این 100 شهروند ترکی سند مالکیت زیمن به نام آنها نیز صادر می شود و در این صورت اگر فلزاتی در آینده از این قطعه ها استخراج شود از آن دارنده سند است.

گفتنی است که تا کنون بیش از 2.5 میلیون نفر از 172 کشور جهان قطعه های از اراضی سطح ماه را خریداری کردند.


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
برچسب‌ها: خرید ماه , ,
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer

به این میگن مردم آزار!

اندکی تحمل فرمایید تا تصویر به طور کامل بارگزاری شود.




|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer

اولین تلفن همراه موجود در ایران متعلق به ناصرالدین شاه بوده است.


شکل و شمایل این تلفن همراه که در سال 1230 تولید شده است، به تلفن‌های همراه امروزی شباهتی ندارد.

این تلفن همراه در سفرها همراه ناصرالدین شاه بوده و در زمان نیاز به کابل‌های کشیده شده بین راه وصل و با مخاطب مورد نظر تماس تلفنی برقرار می‌شده است.

این تلفن دارای راهنمای فارسی بوده و ساخت کارخانه البیس شهر زوریخ می‌باشد.

 


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
برچسب‌ها: ناصرالدین شاه , عکس , ,
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer

اين عكسي است كه فضا پيماي ويجر از زمين گرفته است. عكسي كه زمين را در فضاي بيكران نشان ميدهد.



كارل ساكال فضانورد آمریکایی کتابی با همین عنوان نوشته است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

دوباره به این نقطه نگاه کنید. همین جاست. خانه اینجاست. ما اینجاییم تمام کسانی که دوستشان دارید٬ تمام کسانی که می شناسید٬ تمام کسانی که تابحال چیزی در موردشان شنیده اید٬ تمام کسانی که وجود داشته اند٬ زندگی شان را در اینجا سپری کرده اند
 
برآیند تمام خوشی ها و رنج های ما در همین نقطه جمع شده است. هزاران مذهب٬ ایدئولوژی و دکترین اقتصادی که آفرینندگانشان از صحت آنها کاملا" مطمئن بوده اند٬ تمامی شکارچیان و صیادان٬ تمامی قهرمانان و بزدلان٬ تمامی آفرینندگان و ویران کنندگان تمدن٬ تمامی پادشاهان و رعایا٬ تمامی زوج های جوان عاشق٬ تمامی پدران و مادران٬ کودکان امیدوار، مخترعان و مکتشفان٬ تمامی معلمان اخلاق٬ تمامی سیاستمداران فاسد٬ تمامی «ابرستاره ها»٬ تمامی رهبران کبیر٬ تمامی قدیسان و گناهکاران در تاریخِ گونه ما٬ آنجا زیسته اند٬ در این ذره غبار که در فضای بیکران در مقابل اشعه خورشید شناور است.

زمین ذره ای خرد در مقابل عظمت جهان است. به رودهای خون که توسط امپراطوران و ژنرال ها بر زمین جاری شده٬ البته با عظمت و فاتحانه٬ بیاندیشید.

 این خونریزان٬ اربابان لحظاتی از قسمت کوچکی از این نقطه بوده اند. به بی رحمی های بی پایانی که ساکنان گوشه ای از این نقطه٬ توسط ساکنان گوشه دیگر (که از این فاصله نمیتوان آنها را از هم بازشناخت) متحمل شده اند بیاندیشید٬ چقدر اینان به کشتن یکریگر مشتاقند٬ چقدر با حرارت از یکدیگر متنفرند.

تمامی شکوه و جلال ما٬ تمامی حس خود مهم بینی بی پایان ما٬ توهم اینکه ما دارای موقعیتی ممتاز در پهنه گیتی هستیم٬ به واسطه این عکس به چالش کشیده می شود. سیاره ما لکه ای گم شده در تاریکی کهکشانهاست.

زمین تنها جای شناخته شده است که قابلیت زیست دارد. هیچ جایی نیست - حداقل در آینده نزدیک - که گونه بشر بتواند به آنجا مهاجرت کند. مشاهدات٬ بله٬ استقرار٬ هنوز نه.

خوشتان بیاید یا نه٬ زمین تنها جایی است که می توانیم روی پای مان بایستیم . گفته شده که فضانوردی تجربه ای است شخصیت ساز که فرد را فروتن می سازد.

شاید هیچ تصویری بهتر از این٬ غرور ابلهانه و نابخردانه نوع بشر را در دنیای کوچکش به نمایش نگذارد.

برای من٬ این تصویر تاکیدی است بر مسئولیت ما در جهت برخورد مهربانانه تر ما با یکدیگر٬ و سعی در گرامی داشتن و حفظ کردن این نقطه آبی کمرنگ٬ تنها خانه ای که تاکنون شناخته ای.
 


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer

 
 
تصویری که هیچگاه تمام نمیشود!



|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
برچسب‌ها: تصویر , ,
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer


- اعتراف می کنم چند سال پیش با یکی از دوستام (البته زیاد هم صمیمی نبودیم) سوار تاکسی بودیم. وسطای راه که رسیدیم دوستم دستش رو کرد تو جیبش که کرایه رو حساب کنه ... من هم با داد و فریاد دستش رو گرفتم و گفتم: نه ... سعید ... عمرا اگه بزارم حساب کنی ... اصلا ... به هیچ وجه ... از دستت ناراحت می شم! تو پیاده شو من کرایت رو حساب می کنم و از این حرف ها که دوستم گفت: نوکرتم ... دستم رو شکوندی بابا ... یه دقیقه صبر کن ... میخوام گوشیم رو از جیبم دربیارم ...!

- اعتراف می کنم که یه روز که رفتم آرایشگاه خانم آرایشگر با یه ذوقی سلام داد، منم کلی ذوق کردم چه عجب این با این همه بداخلاقی تحویلم گرفت. با ذوق وگفتم سلام خوبین شما؟ اون هم نه گذاشت نه برداشت، حتی تحویلم هم نگرفت. بعد هم رو کرد به خانمی که تو راهرو بود و دوستش بوده گفت: خانم فلانی خوبین شما؟ حتی نکرد محض دل خوش کردنم بگه علیک.

- اعتراف می کنم وقتی راهنمایی بودم تازه برامون معلم هنر آورده بودند. بعد من مداد نوکی قشنگش رو پیچوندم. اون گفت اگه پیدا نشه از اینجا می رم. من هم از ترسم انداختمش تو توالت. بعدم چون مداد نوکیش پیدا نشد از از مدرسه مون رفت. هفته بعدش معلم ورزش مون، معلم هنرمون هم شد!

- اعتراف می کنم بچه که بودم خانواده من رو صبح از خواب ناز بیدارم می کردن که برم نون بگیرم. منم که اعصابم می ریخت به هم می رفتم همونجا کنار نونوایی، یه گوشه ای تکیه می دادم به دیوار و می خوابیدم. بعد می اومدم می گفتم نون تموم شد. بعد یکی دو روز اومدن دم نونوایی مچم رو گرفتن...

- اعتراف میکنم وقتی بچه بودم سنجاقک ها رو خیلی دوست داشتم. یه قرقره بر می داشتم، نخ رو از یه طرف می بستم به دمش، از ته قرقره پروازش می دادم. بدبخت بی حال می شد. غش می کرد و دیگه پرواز نمی کرد. بعضی اوقات هم دوست داشتم بدونم غذایی که می خوره کجاش میره، سرش رو از تنش جدا می کردم، می دیدم معدش به کله اش آویزونه!

- اعتراف می کنم چند سال پیش عروسی عمو کوچیکم، من و دخترها که از دست عموم ناراحت بودیم روز پاتختیش کفش های فامیل های زنش رو که اومده بودن خونه اش، یواشکی برداشتیم پرت کردیم توی باغ حیاط مامان بزرگم.

- یه روز داشتم از روبروی خیابون دبیرستانم رد می شدم، دیدم کلی ماشین جلو مدرسه پارک کردن. با فضولی تمام محو تماشای مدرسه بودم که یکهو دیدم تو تیر چراغ برقم. از شکستن دندون و پاره شدن لبم که بگذریم کلی هم خجالت کشیدم!

- اعتراف می کنم اوایل دوران نامزدی ام، برای اولین بار با خانواده شوهرم به مجلس ختم یکی از نزدیکانشون رفته بودیم. جلوی در خانواده متوفی رو دیدم هول شدم در جواب احوالپرسی شون گفتم: خدا بیامرزدتون.

- اعتراف می کنم بچه که بودم براده های پاکن رو جمع می کردم و میذاشتم تو یخچال که منجمد بشه تا دوباره پاکن به دست بیاد، ولی هیچ وقت درست نمی شد.

 


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
برچسب‌ها: اعتراف , سوتی ها , ,
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer

کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران پس از توافق با باشگاه استقلال با این تیم قرارداد بست.
 
جواد نکونام پس از مذاکرات چند ساعته با مسئولان این باشگاه به توافق رسید و قرارداد یک ساله خود را با استقلال امضا کرد.

با توجه به اینکه باشگاه استقلال فعلا از نظر مالی نمی‌تواند پول رضایتنامه جواد نکونام را به اوساسونا بدهد، قرار شد نکونام خودش پول رضایتنامه را به باشگاه اسپانیایی بدهد و سپس با دریافت چکی از باشگاه استقلال پول رضایتنامه‌‌اش را از این باشگاه بگیرد.

با قطعی شدن حضور نکونام در استقلال پیراهن شماره 6 این تیم به وی تعلق می‌گیرد. همچنین پیش از این قلعه‌نویی گفته بود اگر نکونام به استقلال بیاید بازوبند کاپیتانی به او می‌رسد.       

 


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
برچسب‌ها: جواد نکونام , استقلال , ,
تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391
نویسنده : writer

بالاخره انتظارها به سر رسید و به گفته وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، فاز نخست شبکه ملی اطلاعات از شهریور ماه امسال عملیاتی خواهد شد

اینترنت ملی بالاخره بعد از این همه سر و صدا قرار است از شهریور امسال رونمایی شود تا همه ببینند این موجود عجیب الخلقه ای که این همه درباره اش گمانه زنی شد چیست. وزیر ارتباطات گفته در فاز اول جداسازی و تفکیک اینترانت 31 استان به صورت همزمان و برای دستگاه های دولتی اجرایی می شود. ظاهرا مراحل فنی فاز اول این پروژه به اتمام رسیده و به زودی در 31 استان برای کاربران دولتی و دستگاه ها اجرایی خواهد شد. در این فاز کاربران خانگی و شرکت های خصوصی به هیچ وجه درگیر شبکه ملی اطلاعات نخواهند شد و از این بابت تفاوتی در دسترسی احساس نخواهند کرد اما کاربران دولتی و دستگاه های حاکمیتی که میزبانی خود را به داخل کشور منتقل کرده و از مراکز داخلی استفاده می کنند

از این تاریخ به بعد از پهنای باند شبکه ملی اطلاعات استفاده خواهند کرد. آقای وزیر گفته به زودی با ابلاغ بخشنامه ای به دستگاه های اجرایی استفاده از پهنای باند شبکه ملی اطلاعات را اعلام خواهند کرد و گفته می شود ظرفیت این پهنای باند جدید بالغ بر 500 گیگابایت بر ثانیه خواهد بود. مسئولان گفته اند «دستگاه های دولتی به دلیل آنکه میزبانی آنها در داخل کشو راست فعلا از این شبکه استفاده خواهند کرد و پس از آن نیز تمامی سازمان ها و سایت هایی که میزبانی خود را به داخل کشو رمنتقل کرده اند می توانند از این شبکه استفاده کنند که امنیتی به مراتب بالاتر از شبکه ملی دارد.»

گام به گام با پروژه اینترنت ملی


مرداد ماه سال 85: سال 85 را باید نقطه شروع ماجراها درباره اینترنت ملی نامگذاری کرد. در آن زمان وزیر ارتباطات وقت خبر داد اینترنت ملی از مهر ماه 85 راه اندازی خواهد شد و در دو، سه سال آینده به نقطه مطلوب خودش خواهد رسید. در آن زمان البته هیچ کس نه می دانست منظور از اینترنت ملی چیست و نه هنوز نام «اینترنت ملی» به «شبکه ملی اطلاعات» تغییر پیدا کرده بود.

زمستان 85: ابتدا قرار بود در لایحه بودجه سال 86، بودجه ای 10 میلیارد تومانی برای اینترنت ملی تصویب شود اما با گذشتن از پیچ و خم های طولانی در آخر کار این امر محقق نشد. جالب است بدانید که مجلسی ها به دلیل توجیه نبودن در مورد مفهوم اینترنت ملی آن را تصویب نکرده بودند و از همان زمان هیچ کس نمی دانسته اینترنت ملی دقیقا چیست!

خرداد 86: هیات وزیران برنامه های راه اندازی این شبکه را تصویب کرد. بر طبق آن برنامه قرار شد در طول سال های 1386 تا 1388 مخابرات ایران و شرکت های وابسته جهت ایجاد شبکه ملی اینترنت سرمایه گذاری کنند.

خرداد 86 تا آذر 89: بی خبری و سکوت مهمترین دستاورد این چهار سال بود. در این بازه زمانی شواهد و قرائن نشان از نزدیک شدن به راه اندازی اینترنت ملی داشت اما به صورت واضح درباره آن صحبتی به میان نمی آمد و به نظر می آمد بسترهای فنی این طرح در حال آماده سازی بود.

آذر 89 اما مقداری از سکوت ها شکسته شد و وزیر ارتباطات خبر قطعی تری درباره اینترنت ملی را منتشر ساخت. تقی پور در آن زمان گفت طرح شبکه اینترنت ملی در چند مرحله اجرایی می شود که مرحله نخست آن سال 89 به بهره برداری خواهد رسید اما مرحله پایانی در سال 92 به پایان می رسد. او در صحبت های خودش گفته بود شبکه ملی اینترنت یا شبکه اطلاعات ملی بر پایه پروتکل اینترنت طراحی شده و یکی از زیرساخت های اصلی دولت الکترونیک محسوب می شود و پهنای زیاد باند ارسال تصویر، صوت و حجم زیاد اطلاعات از ویژگی های این شبکه است. به نظر می رسد مهمترین دستاورد این دوره چهار ساله سکوت تغییر نام «اینترنت ملی» به «شبکه ملی اطلاعات« بود که به مرور به دایره واژگان مسئولان اضافه شد. در طول این زمان البته اظهارنظرها درباره عدم امنیت اینترنت به وضوح بیشتر از گذشته شد و هر از چند گاهی مسئولان درباره لزوم امن سازی اینترنت سخن به میان می آوردند.



سال پرخبر 90


شروع دوباره قصه سال گذشته کاربران دنیای مجازی بیشترین و اعصاب خردکن ترین مشکلات اینترنت را تجربه کردند. بی دلیل و با دلیل سرعت اینترنت کشور به شدت پایین می آمد و دسترسی به سایت های اینترنتی با مشکل مواجه می شد. سرویس های ایمیل های خارجی هم با مشکلات دسترسی روبرو می شدند که کسی در مورد آن پاسخگو نبود و فقط اعلام می شد که قطع شدن جی میل و یاهو و ... فرصتی برای استفاده از ایمیل ملی استا!

در آبان 90 طرح جداسازی اینترنت از اینترانت در ایران ابلاغ شد. این طرح که حرف های زیادی برای گفتن داشت، به شرکت های اینترنتی دستور داده بود در راستای جداسازی ترافیک داخلی و اینترنت اقدام به عمل بیاورند. به گفته کارشناسان اینترنتی این مصوبه شاه کلید اینترنت ملی یا همان شبکه ملی اطلاعات بود. در این بخشنامه مفصل که ابتدا به صورت محرمانه به شرکت های اینترنتی داده شده بود، تاکید شده بود ظرف سه ماه باید IP های سایت داخلی از خارجی جدا شود. از بخشنامه فوق می شد استنباط کرد که اینترنت کشور به نوعی به دو قسمت تبدیل خواهد شد؛ سایت هایی که در داخل کشور میزبانی شده اند و سایت هایی که در خارج از کشور به سر می برند. در واقع ترافیک داخل کشور اینترنت از خارج از کشور جدا خواهد شد. با توجه به این بخشنامه در واقع دسترسی به اینترنت هم همچنان طبق روال گذشته امکانپذیر است اما با یک نکته مهم در صورت عملی سازی این طرح، در مواقع لزوم به راحتی می توان جلوی دستیابی کاربران به سایت های خارجی را مسدود کرد.

در آذر ماه 90 هم وزیر ارتباطات اعلام کرده بود بر اساس قانون پنجم توسعه، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مکلف است توسعه شبکه ملی اطلاعات را برای کلیه کاربران این شبکه فراهم کند. او همچنین تاکید کرده بود البته به این معنی نیست که تا آن موقع صبر می کنیم؛ بلکه در هر منطقه ای امکانات فنی آماده باشد ما این کار را انجام می دهیم و روی شبکه ملی اطلاعات با پهنای باند زیاد این ارتباطات اینترنتی را برقرار خواهیم کرد.

بهمن ماه 90، زمانی که دسترسی ها به اینترنت در حد صفر رسیده بود و جان کاربران به لبشان آمده بود، سخنگوی انجمن نظام صنفی رایانه ای از آزمایش اینترانت سخن به میان آورده بود و کندی اینترنت به آزمایش اینترنت ملی نسبت داده شده بود. او در همان صحبت های خودش گفته بود با راه اندازی اینترانت، دسترسی به برخی از وب سایت های جهانی مسدود خواهد شد.

 


|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
برچسب‌ها: اینترنت ملی , ,

آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)